شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

شهر را پر کرده اندوه عمیق انتظار - مریم ناظمی


شهر را پر کرده اندوه عمیق انتظار

صد زمستان خانه دارد پشت چشمان بهار

 

سبز یا خاکستری دیگر چه فرقی می‌کند؟

خاطراتم گم شده در زیر باران غبار

 

خواستم با قاصدک‌ها همسفر باشم ولی

خواب ماندم پابه‌پای ساعت شماطه‌دار

 

بغض دارد سینه‌ام را تکّه تکّه می‌کند

آی ابر چشم من! یا خشک شو یا که ببار

 

هرچه من تشویش دارم خنده داری بر لبت

تا به کی باید بنالم از تو و از روزگار؟؟

 

بی‌خیالی، بی‌خیالی، بی‌خیالی، بی‌خیال

بی‌قرارم، بی‌قرارم، بی‌قرارم، بی قرار

 

مریم ناظمی



خفته ها ! زنگ چیز خوبی نیست - دکتر اللهیاری


خفته ها ! زنگ چیز خوبی نیست

شیشه ها ! سنگ چیز خوبی نیست


وصله ها را به من بچسبانید

به شما انگ چیز خوبی نیست


های ! عاشق نشو نمی دانی

که دل تنگ چیز خوبی نیست


کری از پیش یک سه تار گذشت

گفت : آهنگ چیز خوبی نیست


گفته بودی شهید یعنی چه

پسرم ! جنگ چیز خوبی نیست


 دکتر اللهیاری

عقاب  قله پوشان

ــــــــــــــــــــــــــــــ

دانلود دکلمه  علی_ایلکا



دست آرزوها - جلال حاجی زاده


دوست‌دارم روی دو صندلی سالخورده، پشت به خورشید و رو به دریا بنشینیم. لابه‌لای سکوت گرممان، سایه‌هایمان بلند شوند و چند قدم از ما جلوتر بروند، درست تا لبه‌ی آخرین موج، جایی که دریا و ساحل از هم به هم تعارف می‌کنند. سایه‌ی ارغوانی تو مست‌ترین دسته‌ی موهایش را دور گردن من قلاب کند و سایه‌ی من دست‌هایش را روی خط استوای تن تو بکشد. سایه‌ی تو دور شود سرش را بچرخاند دکمه‌های پیراهنش را بکند و پرت کند توی آب... سایه‌ی من کفش‌هایش را بکند و بدود دنبال خط تند عطر تو...

سالها در آرام خودمان و ناآرام دریا بنشینیم و عشقبازی سایه‌هایمان را زیرِ نگاه بگیریم. در این روزگارِ کوتاه واقعیت و شب‌های بلند تنهایی، به اشتیاقی دلخوشم که تو قرار است در جان خالیِ من بریزی. ای کاش دست آرزوهای هم راهیچ‌وقت رها نکنیم. 


جلال حاجی زاده


دانلود دکلمه علی  ایلکا


خونه ی بهار کدوم وره - علیرضا پوراستاد


کمک کنین ای آدما فصلا زمستونی شدن

خنده کمه روی لبا باز چشا بارونی شدن

 

یکی به ما خبر بده که از خوشی باخبره

به ما که خسته ایم بگه خونه ی بهار کدوم وره

 

تا وقت درمون میرسه رو زخمو بازش میکنن

سنگ ریا رو جای مهر سنگ نمازش میکنن

 

آخر خط که میرسیم خطو درازش میکنن

آهای فلک آهای فلک که گردنت از هممون بلند تره

 

به ما که خسته ایم بگو خونه ی بهار کدوم وره

 

تو شهرمون آخ بمیرم چشمه ستاره کور شده

مسافره امیدمون رفته از اینجا دور شده

 

نمیدونم باغبونا چرا تو دستا تبره

به ما که خسته ایم بگین خونه ی بهار کدوم وره

 

آهای فلک آهای فلک که گردنت از هممون بلندتره

به ما که خسته ایم بگو خونه ی بهار کدوم وره

 

 

خواننده و شاعر : علیرضا پوراستاد

دکلمه :  علی ایلکا

دانلود



هنوز پنجره باز است - فریدون مشیری


هنوز پنجره باز است


تو از بلندی ایوان به باغ می‌نگری

درخت‌ها و چمن‌ها و شمعدانی‌ها

به آن ترنم شیرین به آن تبسم مهر

به آن نگاه پر از آفتاب می‌نگرند

تمام گنجشکان

که درنبودن تو

مرا به باد ملامت گرفته‌اند

ترا به نام صدا می‌کنند



The window is still open;

You are from the height of the porch to the garden

Trees and lawns and geranium

Smell it sweet smell

Look at that glimmer of sunshine,


All the spitters

Which is in your absence

They blamed me,

They call you Terra. . .


Fereidoun  Mashiri



فریدون مشیری

دانلود دکلمه علی ایلکا



تا توطئه‌ای دیگر، ‌ای دوست خداحافظ - افشین یداللهی


تا توطئه‌ای دیگر، ‌ای دوست خداحافظ

تا ضربه‌ی کاری‌تر، ‌ای دوست خداحافظ


 مِیلی به سلامت نیست، هر بار دروغی تو

یکبار به خود بنگر، ‌ای دوست خداحافظ


 این حقِ من از ما نیست، تعبیرِ تو از حق است

من می‌گذرم، بگذر،‌ ای دوست خداحافظ


 می‌بخشمت امّا تو، هستی که بمانی با

این کینه‌ی شرم‌آور، ‌ای دوست خداحافظ


 بفروش رفاقت را، من از تو نمی‌رنجم

بس نیست همین کیفر؟‌ ای دوست خداحافظ


   

افشین یداللهی

دانلود دکلمه علی ایلکا

 

تراس خانه‌ات - روزبه معین


می آید روزی که در تراس خانه‌ات

روی صندلی دسته دار نشسته‌ای و بازی کودکان را تماشا می‌کنی

آن روز دیگر نه باران خاطره ای از من برایت تازه می‌کند و نه غروب آفتاب سنگی بر دریاچه آرام دلت می اندازد.

سال هاست که تو مرا پاک از یاد برده ای...

کنار روزمرگی هایت،یک فنجان چای برای خودت می‌ریزی و با دستانی که دیگر چروک شده اند لرزان لرزان فنجان چایت را به لبانت نزدیک می‌کنی

اما یک‌باره یکی از کودکان نام مرا فریاد می زند...

شباهت اسمی بود!

تو آرام فنجانت را کمی پایین می آوری،لبخند کوچکی می زنی و دوباره چایت را می‌نوشی...

من به همان لبخند زنده ام ‌‌..

 

روزبه معین

دانلود دکلمه



پاییز من سلام ، دلم را ندیده ای؟ - پروین نوروزی

پاییز من سلام ، دلم را ندیده ای؟

نزدیک تر بیا!!! تو چرا رنگ پریده ای؟!

 

 انگار مثل من رکب از عشق خورده ای

یا زعفران به صورت نازت کشیده ای؟

 

 اینجا بشین و تکیه بده بر سکوت من

توخسته ای و تازه از این در رسیده ای

 

 بگذار تا حکایت دل را بیان کنم

شاید شبیه قصه ی ما را شنیده ای

 

 روزی مسافری که قطارش ترانه بود

آمد سوار قافیه های سپیده ای

 

چشمش عجیب وسوسه ی کودکانه داشت

مانند تیله ای که از عابر خریده ای

 

در دست گرم او تب پروانه مانده بود

در پیله ای که از نخ آتش تنیده ای

 

 یک جرعه شعرخواست که دل را صفا دهد

از استکان لب زده دادم چکیده ای

 

 با خنده گفت: دختر باران! تو محشری

این گونه های سرخ ز باغ که چیده ای؟

 

 تا انتهای کوچه نگاهی غریب داشت

من ماندم و تبسم بر غم تکیده ای

 

 من سالهای سال دلم را ندیده ام

پاییز جان بگو تو دلم را ندیده ای؟!

 

 

 پروین نوروزی

دانلود دکلمه علی ایلکا

 

چقدر صدای آمدنِ پاییز - پریسا زابلی پور


چقدر صدای آمدنِ پاییز

شبیه صدای قدم های تو بود

ملتهب، مرموز، دوست داشتنی...

چقدر هوای پاییز شبیه دست های توست

نه گرم، نه سرد، همیشه بلاتکلیف...

چقدر صدای خش خش برگ ها

شبیه صدای قلب من است

که خواست، افتاد، شکست...  

چقدر این پیاده رو ها پر از آرزوهای من است

نارنجیِ یکدست، پُر از آدم های دست در دست، مست...

چقدر پاییز شبیه دلتنگی ست

شبیه کسی که بود، رفت

کسی که دیگر نیست


پریسا زابلی پور

از کتاب : او همچنان غایب

دکلمه شعر با صدای علی ایلکا


من دلم می خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست - نیلوفر عاکفیان


من دلم می‌خواهد

خانه‌ای داشته باشم پُرِ دوست ،

کنج هر دیوارش

دوست‌هایم بنشینند آرام

گل بگو گل بشنو ؛

هر کسی می‌خواهد

وارد خانه ی پر عشق و صفایم گردد

یک سبد بوی گل سرخ

به من هدیه کند .

شرط وارد گشتن :

شست و شوی دل‌هاست

شرط آن ، داشتن یک دل بی رنگ و ریاست

بر درش برگ گلی می‌کوبم

روی آن با قلم سبز بهار

می‌نویسم :

ای یار

خانه‌ی ما اینجاست

تا که سهراب نپرسد دیگر :

"خانه دوست کجاست؟ "



نیلوفر عاکفیان

 

دانلود دکلمه




من آسمان پر از ابرهای دلگیرم - آوای انتظار همراه اول - علی ایلکا


من آسمان پر از ابرهای دلگیرم

اگر تو دلخوری از من ، من از خودم سیرم


من آن طبیب زمین گیر زار و بیمارم

که هرچه زهر به خود می دهم نمی میرم


من و تو آتش و اشکیم در دل یک شمع

به سرنوشت تو وابسته است تقدیرم


به دام زلف بلندت دچار و سردرگم

مرا جدا مکن از حلقه های زنجیرم


درخت سوخته ای در کنار رودم من

اگر تو دلخوری از من ، من از خودم سیرم


فاضل نظری


دانلود دکلمه


کد آوای انتظار همراه اول    :    21585


آزادی - هوشنگ ابتهاج


آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک

 

جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست

 

این قافله از قافله سالار خراب است

 

اینجا خبر از پیش رو و باز پسی نیست

 

هوشنگ ابتهاج

محسن چاوشی

خوزستان


دانلود دکلمه علی ایلکا





خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت - سید مهدی نقبائی


خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت

از فکر اینکه قد نکشیدم دلم گرفت

 

از فکر اینکه بال و پری داشتم ولی

بالاتر از خودم نپریدم دلم گرفت

 

از اینکه با تمام پس انداز عمر خود

حتی ستاره ای نخریدم دلم گرفت

 

کم کم به سطح آینه برف می نشست

دستی بر آن سپید کشیدم دلم گرفت

 

دنبال کودکی که در آن سوی برف بود

رفتم ولی به او نرسیدم دلم گرفت

 

نقاشی ام تمام شد و زنگ خانه خورد

من هیچ خانه ای نکشیدم دلم گرفت

 

شاعر کنار جو گذر عمر دید و من

خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت

 

سید مهدی نقبائی

دکلمه شعر با صدای علی ایلکا

 

گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟ - قیصر امین پور


گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟

شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟


پر می‌زند دلم به هوای غزل، ولی

گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟


گیرم به فال نیک بگیرم بهار را

چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟


تقویم چارفصل دلم را ورق زدم

آن برگ‌های سبزِِ سرآغاز سال کو؟


رفتیم و پرسش دل ما بی‌جواب ماند

حال سؤال و حوصله‌‌ی قیل و قال کو؟


 قیصر امین پور

دانلود دکلمه علی ایلکا


تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب - محمد علی بهمنی


تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب

 بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب

 

 تبی این گاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه

 چه آتش ها که در این کوه برپا می کنم هر شب

 

 تماشایی است پیچ و تاب آتش ها... خوشا بر من

 که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب

 

 مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست

 چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب

 

 چنان دستم تهی گردیده از گرمای دستانت

 که این یخ کرده را از بی کسی «ها» می کنم هر شب

 

 تمام سایه ها را می کشم بر روزن مهتاب

 حضورم را ز چشم شهر حاشا می کنم هرشب

 

 دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش

 چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب

 

 کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی

 که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب

 


 محمد علی بهمنی


دانلود دکلمه