شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

روحِ آدم را می‌جوند - عباس معروفی


روحِ آدم را می‌جوند...

تا حرفِ خودشان را

به کرسی بنشانند!

نه به عشق فکر می‌کنند

نه به گذشته ‌ها...

و یادشان نمی‌آید

که روزی...روزگاری..

گفته‌اند:

دوستت دارم..!

 

عباس معروفی


اگر بدانی وقتی نیستی - عباس معروفی


اگر بدانی وقتی نیستی

چقدر بیهوده ام

تلخم، خرابم و هیچ

اگر بدانی فقط ...

هیچوقت نمی روی

بانوی زیبای من

حتی به خواب ...

 

 

عباس معروفی



اگر باد نبود - عباس معروفی


اگر باد نبود

کنارم بند می‌شدی

همین‌جا که می‌دانی !

اگر باد نبود

آسمانم را سراسر ابر نمی‌گرفت ...

و من

این همه دلتنگ نمی‌شدم ابرآلود ...

این همه در دلم نمی‌باریدم  ...

و این همه از شوق آفتاب نمی‌آمدم کنار پنچره ...!!

همیشه خیال می‌کردم

تو می‌آیی

و من آمدنت را تماشا می‌کنم

همیشه،

باد، پنجره را به هم کوبید ...

و باران ِ تندی گرفت!!


عباس معروفی

 

 

به انگشت هایت بگو - عباس معروفی


به انگشت هایت بگو

لب های مرا ببوسند ..

 به انگشت هایت بگو

راه بیفتند روی صورتم

توی موهام ..

قدم زدن در این شب گرم

حالت را خوب می کند ..

گل من!

گاهی نفس عمیق بکش و

نگذار تنم از حسودی بمیرد ..

 

عباس معروفی


اگر ازت دور نباشم - عباس معروفی


اگر ازت دور نباشم

چه جوری برایت دلتنگی کنم؟

گل قشنگم !

اگر کنارت نباشم

بوی گل و طعم بوسه هات

یادم می رود

بودن یا نبودن

پلک زندگی ماست

در یکی تاب می خوریم

در یکی بی تاب می شویم

و من

در هر پلکی

یکبار دیدنت را می بازم ...

 

عباس معروفی

 

 

با خیالت زندگی می کنم - عباس معروفی

با خیالت زندگی می کنم

و با خودت عاشقی.

کاش دو بار زاده می شدم؛

یکی برای مردن در آغوش تو،

یکی برای تماشای عاشقی کردنت!

 

عباس معروفی

 

 

بوی تنت - عباس معروفی


بوی تنت

مرا برمی‌گرداند

به دوران پیش از خودم

پیش از آن که باشم.

مگر پیش از تو

سیب هم وجود داشت؟

 

عباس معروفی

 

 

حتی یک نفر در این دنیا - عباس معروفی


حتی یک نفر در این دنیا

شبیه تو نیست...

نه در نفس کشیدن،

نه در نفس نفس نفس زدن،

و نه از قشنگی...

 نفس مرا بند آوردن!!

 

 

عباس معروفی

 

 

من فکر می‌کنم - عباس معروفی


من فکر می‌کنم

جاذبه‌ی تو از خاک نبوده

از آسمان بوده

از سیب نبوده

از دست‌‌هات بوده

از خنده‌هات

موهات

و نگاه برهنه‌ات

که بر تنم می‌ریخت.

 

 

عباس معروفی

 

 

به زودی در آغوشت می گیرم - عباس معروفی


به زودی در آغوشت می گیرم

می خواهم توی بغلت

همه اش بمیرم

و تو مدام بوسم کنی

تا خدا به بودنش شک کند!

می شود؟

@

قلمرو موسیقی

قلب است

جایی که تو راه می روی

همه آهنگ ها

از موهای تو

به آسمان می رسد،

بخند.

@

می شود پرتقالم را

بیاورم توی تخت‌خواب؟

قول می دهم پرتقالی نشوی.

@

قلمرو تو چشم است

در هوایی بارانی

دارم تمام می شوم،

بیا.

@

تو بخواه

تا من برایت بمیرم

به طمع یک بوسه

با طعم نارنجی

یا هر رنگی تو بخواهی.

هرچقدر هم که عاشقت باشم

نمی توانم عاشقی ام را

به تو ترجیح دهم

هر چقدر که عاشقی بلد باشم

خرج تو می کنم

آقای من!

به جاش

تو برای من لبخند بزن.

می شود؟

@

همه ی کوچه ها را گشته ام

ایستگاه ها، فرودگاه ها، پارک ها

کافه های شلوغ

پاتوق های کوچک

خیابان ها و میدان ها

حالا من

به آسمان هم

نگاه نمی کنم

زیرا در آنجا هم نیستی

آب شده ای در چشم هام

یک قطره ی پاک.

خانه را هم گشته ام

بانوی من!

می شود کمد لباس را باز کنم

تو آنجا باشی و بخندی باز؟

می شود؟

@

کاش می شد حرف نزنم

و فقط دست‌هات را

روی تنم لمس کنم.


 

عباس معروفی

 پونه ایرانی


بی‌خوابی‌ام را - عباس معروفی


بی‌خوابی‌ام را

یک شب در آغوش تو چاره می‌کنم!

عشق من

بی‌تابی‌ام را چه کنم ...؟

 

 

عباس معروفی

 

 

در نور شمع - عباس معروفی


در نور شمع

زن تری؛

در آفتاب صبح که چشم باز می‌کنی

فرشته تر؛

و من بین این دو زیبایی ِ با شکوه

عاشقانه آونگ شده ام ...!

 

عباس معروفی

 

بخواب تا نگاهت کنم - عباس معروفی


بخواب تا نگاهت کنم

و برای هر نفس تو

بوسه‌ای بنشانم به طعم ...

هرچه تو بخواهی


نفسم به تو بند است

بند دلم پاره می‌شود که نباشی

انگشت‌هات را پنجره کن

و مرا صدا بزن

از پشت آنهمه چشم


بخواب آقای من!

چقدر خورشید را انتظار می‌کشم

تا چشمانت را باز کنی


روی بند دلت راه می‌روم

بی ترس از افتادن

بی ترس از سقوط


یادم بده

تا من هم بگویم

که چگونه با جست و خیزهای دلم

آسایش را

از روح و روانم گرفته‌ام


روی دلت پا می‌گذارم

بی هراس از بودن 

راه می‌روم روی بند

و می‌رقصم


رخت شسته نیستم با گیره‌ای سرخ یا سبز

که باد موهام را به بازی گرفته باشد

راه می‌روم روی بند


بخواب آقای من!

خدا به من رحم می‌کند

تو اما رحم نکن!


و بودن

چه هراسناک شده

بی تو

عشق من!


 عباس معروفی