شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

بزن به سنگ مرا , جرأت ترک با من - سیدمحمدعلی رضازاده

به تیغ حادثه زخم از تو و, نمک بامن

بزن  به سنگ مرا , جرأت تر با من

 

به روزگار بگو ؛ من گذشتم از سهمم

همیشه قسمت توبیش و, کمترک بامن

 

مگر  زمانه  مرا  باز   بچه گیر  آورد

که کرده است هوای "الک دولک" بامن

 

اگر کسی خبر از نان و عشق و گل می خواست

بگو که یک شبه رفتند به درک با من

 

چقدر بین من و زندگی به هم خورده است

آهای مرگ , خودت را بزن محک بامن

 

من از تمامی این شهر , پرس و جو کردم

ولی نداشت کسی درد مشترک بامن

 

سیدمحمدعلی رضازاده