شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

باران - مرضیه نجفی


ابرهابغض کرده اند چه بغض سنگینی

که راه نفس های آسمان مسدودشدخبرازباران نیست..

ابرها آبستن بغضی کهنه. آسمان آبستن لحظه های ابری

خبرازرعدی نیست..

باد درکوچه ‍‍‍‍بس کوچه های شهرسربی برسه میزند

یاس سربه زیرگوشه حیاط

ملتمس به ابرها می نگرد

ازنگاه ملتمس رعد می غرد ابرمیبارد

شبنم نازباعشوه در خاکریز گونه یاس می غلتد

 

بادمیخواندازاین باریدن یاس می رقصد

ناگهان ابرآبستن بغض کهنه می نالد یاس می ماند ازرقصیدن

 ابرمیگوید آخرین برگ سفرنامه باران این است که زمین چرکین است.

 

 

مرضیه نجفی


نرگس صرافیان طوفان‌

در هوای شورانگیز پاییز ؛ می شود مُرد برای تویی که گاهی دست

هایت را توی جیبت می کنی و زیر باران و روی برگ های خشک خیابان ، قدم می زنی .

می شود مُرد برای تو ؛ وقتی پشت سنگر کلاه و شال گردنت شبیه فرشته هایی که سردشان شده ، پنهانی و هُرم نفس های داغ و معجزه خیزت را به بی هواییِ خیابان های سرد و مه گرفته می بخشی .

برایت می شود مرد ؛ وقتی که گونه هایت از سرمای پاییز ، گلگون شده ، سرت را پایین انداخته ای و همینطور بیخیال و دلبرانه از کنار جدول های خیابان عبور می کنی .

خدا تو را در دوست داشتنی ترین حالتِ ممکن آفریده ،

و پاییز و من را برای دیوانگی

باید در دلِ خیابان های پاییز ، تو را دید ، بوسید ، در آغوشت کشید و برایت مرد ،

همین !

 

نرگس صرافیان طوفان‌

باران - علی ایلکا


تغییر نگاه به زندگی باید از ذهن شروع شود،

یادمان باشد

سنگها نه خرده حسابی با پاهای لنگ دارند

نه قرار و مداری با پاهای سالم!

 

 پس باورهای اشتباه را کنار بگذاریم

هر سقوطی

پایان کار نیست

باران را ببین

سقوط باران

قشنگترین "آغاز" است

هوای زندگیتان سرشار از لحظه های خوب باران