شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

همراه و هم قبیله ی باد خزان شدیم - جویا معروفی

 

همراه و هم قبیله ی باد خزان شدیم

بر ما چه رفته است که نامهربان شدیم؟

 

بر ما چه رفته است که در ختم دوستان

هی هی کنان به هیأت شادی دوان شدیم

 

بر ما چه رفته است که از هم بریده ایم؟

بر ما چه رفته است که بی ساربان شدیم؟

 

دنیا به جز فریب چه دارد؟ دریغ! هیچ!

تیری زده ست بی هدف و ما نشان شدیم

 

هر جا که می رویم دریغی نشسته است

امّید و عشق را به خدا قصه خوان شدیم

 

گفتید روشنیم و جوانیم و سربلند

گفتم که پیر و خسته دل و ناتوان شدیم

 

بر باد داده ایم شکوه گذشته را

دیگر چه جای قصه که بی خانمان شدیم

 

جویا معروفی


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.