شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

مرا به جرم همین شعر متهم کردند - محمد علی بهمنی


مرا به جرم همین شعر متهم کردند

و... در توهم‌شان، فتح بر قلم کردند

 

سپیده، باز قلم‌ها نوشت از راهی

که پای هم‌قدمی را در آن قلم کردند

 

مُمیزان، نه فقط بر من و غزل‌هایم

به ذوق بیش و کم خویش هم ستم کردند

 

دو استکان بنشین، رفع خستگی خوب است

دوباره در دلم، انگار چای دم کردند

 

تعارفیت به قلیان نمی‌کنم، دودی‌ست

که روشن‌اش به یقین با ذغال غم کردند

 

دلم گرفته به خود قول داده‌ام اما

برایتان ننویسم چه با دلم کردند

 

مرا به جرم همین شعر اگرچه قیچی‌ها

به خشم، هفت‌خط از این خطوط کم کردند...

 

محمد علی بهمنی

 


مرا به جرم همین شعر متهم کردند - محمد علی بهمنی


مرا به جرم همین شعر متهم کردند

و ... در توهمشان، فتح بر قلم کردند

 

سپیده، باز قلم ها نوشت از راهی

که پای هم قدمی را در آن قلم کردند


ممیزان نه فقط بر من و غزل هایم

به ذوق بیش و کم خویش هم ستم کردند


دو استکان بنشین، رفع خستگی خوب است

دوباره در دلم انگار، چای دم کردند


تعارفیت به قلیان نمیکنم، دودی ست-

که روشنش به یقین با ذغال غم کردند


دلم گرفته، به خود قول داده ام، اما-

برایتان ننویسم چه با دلم کردند

.....

مرا به جرم همین شعر-اگرچه قیچی ها

به خشم، هفت خط ازین خطوط کم کردند


 محمد علی بهمنی