شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

امروز پشت پنجره گلدان گذاشتم - اصغر معاذی


امروز پشت پنجره گلدان گذاشتم

از غصه سر به نرده ی ایوان گذاشتم


دست و دلم به شعر نمی رفت مدتی

عکس تو را کنار قلمدان گذاشتم


شعر آمد و تو آمدی و خط به خط به خط...

اسم تو را نوشتم و باران گذاشتم...


با #طعم_قهوه ای که #نخوردم کنار تو

بر ذهن میز خسته #دو_فنجان گذاشتم


عطر تو را برای غم روزهای عید

#شال تو را برای #زمستان گذاشتم


از گریه خیس و خالی ام امشب که نیستی

چتر تو را کنار خیابان گذاشتم


عشقت مرا به حاشیه رانده ست از خودم

اینگونه شد که سر به بیابان گذاشتم...!



اصغر معاذی