شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

خونه ی بهار کدوم وره - علیرضا پوراستاد


کمک کنین ای آدما فصلا زمستونی شدن

خنده کمه روی لبا باز چشا بارونی شدن

 

یکی به ما خبر بده که از خوشی باخبره

به ما که خسته ایم بگه خونه ی بهار کدوم وره

 

تا وقت درمون میرسه رو زخمو بازش میکنن

سنگ ریا رو جای مهر سنگ نمازش میکنن

 

آخر خط که میرسیم خطو درازش میکنن

آهای فلک آهای فلک که گردنت از هممون بلند تره

 

به ما که خسته ایم بگو خونه ی بهار کدوم وره

 

تو شهرمون آخ بمیرم چشمه ستاره کور شده

مسافره امیدمون رفته از اینجا دور شده

 

نمیدونم باغبونا چرا تو دستا تبره

به ما که خسته ایم بگین خونه ی بهار کدوم وره

 

آهای فلک آهای فلک که گردنت از هممون بلندتره

به ما که خسته ایم بگو خونه ی بهار کدوم وره

 

 

خواننده و شاعر : علیرضا پوراستاد

دکلمه :  علی ایلکا

دانلود



هنوز پنجره باز است - فریدون مشیری


هنوز پنجره باز است


تو از بلندی ایوان به باغ می‌نگری

درخت‌ها و چمن‌ها و شمعدانی‌ها

به آن ترنم شیرین به آن تبسم مهر

به آن نگاه پر از آفتاب می‌نگرند

تمام گنجشکان

که درنبودن تو

مرا به باد ملامت گرفته‌اند

ترا به نام صدا می‌کنند



The window is still open;

You are from the height of the porch to the garden

Trees and lawns and geranium

Smell it sweet smell

Look at that glimmer of sunshine,


All the spitters

Which is in your absence

They blamed me,

They call you Terra. . .


Fereidoun  Mashiri



فریدون مشیری

دانلود دکلمه علی ایلکا



تراس خانه‌ات - روزبه معین


می آید روزی که در تراس خانه‌ات

روی صندلی دسته دار نشسته‌ای و بازی کودکان را تماشا می‌کنی

آن روز دیگر نه باران خاطره ای از من برایت تازه می‌کند و نه غروب آفتاب سنگی بر دریاچه آرام دلت می اندازد.

سال هاست که تو مرا پاک از یاد برده ای...

کنار روزمرگی هایت،یک فنجان چای برای خودت می‌ریزی و با دستانی که دیگر چروک شده اند لرزان لرزان فنجان چایت را به لبانت نزدیک می‌کنی

اما یک‌باره یکی از کودکان نام مرا فریاد می زند...

شباهت اسمی بود!

تو آرام فنجانت را کمی پایین می آوری،لبخند کوچکی می زنی و دوباره چایت را می‌نوشی...

من به همان لبخند زنده ام ‌‌..

 

روزبه معین

دانلود دکلمه



پاییز من سلام ، دلم را ندیده ای؟ - پروین نوروزی

پاییز من سلام ، دلم را ندیده ای؟

نزدیک تر بیا!!! تو چرا رنگ پریده ای؟!

 

 انگار مثل من رکب از عشق خورده ای

یا زعفران به صورت نازت کشیده ای؟

 

 اینجا بشین و تکیه بده بر سکوت من

توخسته ای و تازه از این در رسیده ای

 

 بگذار تا حکایت دل را بیان کنم

شاید شبیه قصه ی ما را شنیده ای

 

 روزی مسافری که قطارش ترانه بود

آمد سوار قافیه های سپیده ای

 

چشمش عجیب وسوسه ی کودکانه داشت

مانند تیله ای که از عابر خریده ای

 

در دست گرم او تب پروانه مانده بود

در پیله ای که از نخ آتش تنیده ای

 

 یک جرعه شعرخواست که دل را صفا دهد

از استکان لب زده دادم چکیده ای

 

 با خنده گفت: دختر باران! تو محشری

این گونه های سرخ ز باغ که چیده ای؟

 

 تا انتهای کوچه نگاهی غریب داشت

من ماندم و تبسم بر غم تکیده ای

 

 من سالهای سال دلم را ندیده ام

پاییز جان بگو تو دلم را ندیده ای؟!

 

 

 پروین نوروزی

دانلود دکلمه علی ایلکا

 

چقدر صدای آمدنِ پاییز - پریسا زابلی پور


چقدر صدای آمدنِ پاییز

شبیه صدای قدم های تو بود

ملتهب، مرموز، دوست داشتنی...

چقدر هوای پاییز شبیه دست های توست

نه گرم، نه سرد، همیشه بلاتکلیف...

چقدر صدای خش خش برگ ها

شبیه صدای قلب من است

که خواست، افتاد، شکست...  

چقدر این پیاده رو ها پر از آرزوهای من است

نارنجیِ یکدست، پُر از آدم های دست در دست، مست...

چقدر پاییز شبیه دلتنگی ست

شبیه کسی که بود، رفت

کسی که دیگر نیست


پریسا زابلی پور

از کتاب : او همچنان غایب

دکلمه شعر با صدای علی ایلکا


امشب می‌توانم غمگنانه ترین شعرهایم را بسرایم - پابلو نرودا


امشب می‌توانم غمگنانه ترین شعرهایم را بسرایم

شاید بسرایم :

شب ستاره‌باران است

و لرزانند، ستاره‌های نیلگون در دورست

باد شب در آسمان می‌پیچد و آواز می خواند

امشب می‌توانم غمگنانه‌ترین شعرها را بسرایم

دوستش داشتم،

او هم گاهی دوستم داشت.

در چنین شب‌هایی او را در آغوش داشتم

زیر آسمان بیکران بارها می‌بوسیدمش

دوستم داشت، من هم گاهی دوستش داشتم.

چه سان می توانستم به آن چشمان درشت آرامش دل نسپرم!؟

امشب می توانم غمگنانه ترین شعرها را بسرایم

 

اندیشه نداشتن او،

احساس از دست دادنش

و شنیدن شب بلند و بلندتر بی حضور او

و شعر به جان چنگ می‌زند،

همچون شبنم بر سبزه

 

چه باک اگر عشقم را توان نگه داشتن نبود.

شب ستاره باران است

و او با من نیست همین و بس.

 

به دور دست کسی آواز می‌خواند.

به دور دست

جانم به از دست دادنش راضی نیست

گویی برای نزدیک کردنش،

نگاهم به جستجوی اوست

دلم او را می جوید و

او با من نیست!

 

همان شب است که همان درختان را سفید می کند

اما ما دیگر همان نیستیم که بوده ایم

دیگر دوستش ندارم آری، اما چه دوستش می‌داشتم

آوایم در پی باد بود تا به حیطه شنوایی اش دستی بساید..

از آنِ دیگری، از آنِ دیگری خواهد بود

همان گونه که پیش از بوسه‌های من بود.

 

آوایش

تن روشنش

چشمان بی کرانش

دیگر دوستش نمی دارم آری، اما شاید دوستش می‌داشتم.

عشق،

بس کوتاه‌ هست و فراموشی طولانی.

 

چون در شب هایی این چنین او را در بر کشیده‌ام

جانم به از دست دادنش راضی نیست

خود اگر این واپسین دردی‌ست که از او به من می‌رسد

و این آخرین شعری که می نویسم، برای او...

 

پابلو نرودا


دانلود دکلمه 


دکلمه این شعر با صدای "علی گودرزی طائمه"

برگرفته از آلبوم صوتی "ایستگاه سانتا ایرنه"  / سال انتشار: 1393



آزادی - هوشنگ ابتهاج


آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک

 

جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست

 

این قافله از قافله سالار خراب است

 

اینجا خبر از پیش رو و باز پسی نیست

 

هوشنگ ابتهاج

محسن چاوشی

خوزستان


دانلود دکلمه علی ایلکا





خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت - سید مهدی نقبائی


خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت

از فکر اینکه قد نکشیدم دلم گرفت

 

از فکر اینکه بال و پری داشتم ولی

بالاتر از خودم نپریدم دلم گرفت

 

از اینکه با تمام پس انداز عمر خود

حتی ستاره ای نخریدم دلم گرفت

 

کم کم به سطح آینه برف می نشست

دستی بر آن سپید کشیدم دلم گرفت

 

دنبال کودکی که در آن سوی برف بود

رفتم ولی به او نرسیدم دلم گرفت

 

نقاشی ام تمام شد و زنگ خانه خورد

من هیچ خانه ای نکشیدم دلم گرفت

 

شاعر کنار جو گذر عمر دید و من

خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت

 

سید مهدی نقبائی

دکلمه شعر با صدای علی ایلکا

 

به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد - فاضل نظری


به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد

که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

 

لب تو میوه ی ممنوع ولی لب هایم

هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد

 

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر

هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

 

هر کسی در دل من جای خودش را دارد

جانشین تو در این سینه خداوند نشد

 

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها

عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!

 

فاضل نظری

دانلود دکلمه


باران - علی ایلکا


تغییر نگاه به زندگی باید از ذهن شروع شود،

یادمان باشد

سنگها نه خرده حسابی با پاهای لنگ دارند

نه قرار و مداری با پاهای سالم!

 

 پس باورهای اشتباه را کنار بگذاریم

هر سقوطی

پایان کار نیست

باران را ببین

سقوط باران

قشنگترین "آغاز" است

هوای زندگیتان سرشار از لحظه های خوب باران








رقص تنهایی - پرستش مددی


در سکوتِ تَنِ این خانه، تو را می خواهَم
!

رویِ آرامشِ یک شانه، تو را می خواهَم!

 

شعرم از جِنسِ غروب است و پُر از تَنهایی،

کُنجِ آن کُلبه ی ویرانه، تو را می خواهَم!

 

سوختَم، آب شدَم، ریختَم از داغِ خودم!

مِثلِ رَقصیدنِ پَروانه، تو را میخواهَم!

 

تویِ این شَهر، اگَر مَست نَباشم چه کُنم؟!

مِثلِ هَر عاشقِ دیوانه، تو را میخواهَم!

 

غَم به رویِ سَرِ من، سایه کِشیده ست ولی!

دام بَردار، که بی دانه تو را می خواهَم،،

 

روز و شَب، در تَنِ تَنهایی خود می رَقصَم،

تویِ این شَهر، غَریبانه تو را می خواهَم!

 

از من خسته گریزان شده حتی دل من 
با "پرستش" شده بیگانه تو را می خواهم

 


پرستش مددی

دانلود دکلمه







اشک می ریزم - سیامک نوری


حالا که هستی... در کنارت اشک می ریزم 

آغوش وا کن در حصارت اشک می ریزم

 

بر شانه هایت ریختی موهای لختت را

دارم به روی آبشارت اشک میریزم 

 

بار سفر بستی و من تنهاتر از هر وقت... 

تو میروی... پشت قطارت اشک میریزم 

 

در ایستگاه خالی از تو می نشینم باز 

دارم به دور از سایه سارت اشک می ریزم 

 

آهسته می خشکد گل لبخندهای من

در حسرت عطر بهارت اشک می ریزم

 

خورشید من هر جا که باشی با تو دلگرمم

هر جا که باشم در مدارت اشک می ریزم

 

خانه که هیچ این شهر بی تو مثل زندان است

آزادم اما در اسارت اشک می ریزم

 

عکس تو را آهسته برمیدارم از دیوار

حالا به روی یادگارت اشک می ریزم

 

سیامک نوری


دانلود دکلمه




تو اگر جرم منی درد کشیدن دارد - جواد نعمتی


واژه ها از لب گیرات شنیدن دارد

سرنوشت گل سرخ است که چیدن دارد

 

رود بین من و تو خط تر فاصله هاست

پل اگر نیست دلم قصد پریدن دارد

 

برج زیبا و بلندیست ولی بی تردید

سروِ نازِ قدِ رعنایِ تو دیدن دارد

 

این غزلها همه تقدیمی چشمت بودند

طعم لبهات در این ورطه چشیدن دارد

 

به توو عشق تو نزدیک شدن ممنوع است

وهمین فعل ، تداوم ، به اکیداً دارد

 

مخمل نازِشبی ، ملتهب و بارانی

با تو بی چتر در این کوچه دویدن دارد

 

در همان کوچه که لبخند مرا دزدیدند

وهمان جا که در آن ناز خریدن دارد

 

خواب دیدم که خدا داشت مرا می سوزاند

تو اگر جرم منی درد کشیدن دارد

 

جواد نعمتی

دکلمه علی ایلکا

دانلود دکلمه

 


هر کجـــا مـــرز کشیدند، شمـــا پُل بزنید - نجیب بارور


 هر کجـــا مـــرز کشیدند،  شمـــا پُل بزنید

حرف "تهران" و "سمرقند" و "سرپُل" بزنید

 

هرکه از جنگ سخن گفت، بخندید بر او

حرف از پنجـــره ی  رو به تحمــل بزنید

 

نه بگویید، به بت‌های سیاسی نه، نه!

روی گــور همه ی تفرقـــه‌ها گُل بزنید

 

مشتی از خاک "بخارا" و گِل از "نیشابور"

با هم آرید و به مخروبــه ی "کابل" بزنید

 

دختران قفس‌ افتاده ی "پامیــر" عزیز

گُلی از باغ خراسان به دوکاکل بزنید

 

جام از "بلخ" بیارید و شراب از "شیراز"

مستی هر دو جهـان را به تغزل بزنید

 

هرکجــــا مرز... -ببخشید که تکرار آمد

فرض بر این که- کشیدند، دوتا پُل بزنید

 

 

شاعر افغان

نجیب بارور

ــــــــــــــــــــــــــــــ

خواننده :

 شفق سیه پوش

ــــــــــــــــــــــــــــــ

دکلمه: علی ایلکا

دانلود





 

نگران نباش - علی ایلکا


 

نگران نباش

حال من خوب است، بزرگ شده ام

و دیگر آنقدر کوچک نیستم که در دلتنگی هایم گم شوم

آموخته ام،که این فاصله ی کوتاه، بین لبخند و اشک

نامش زندگیست

آموخته ام که دیگر دلم برای نبودنت تنگ نشود

راستی، بهتر از قبل دروغ می گویم...

حال من خوب است

خوب ِ خوب...

 

دکلمه علی ایلکا

دانلود دکلمه

دانلود کلیپ