شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

گفت در چشمان من غرق تماشایی چقدر - سجاد سامانی

گفت در چشمان من غرق تماشایی چقدر

گفتم آری، خود نمی‌دانی که زیبایی چقدر!

در میان دوستداران تا غریبم دید گفت:

دوره‌گرد آشنا! دور و بر مایی چقدر!

ای دل عاشق که پای انتظارش سوختی

هیچکس در انتظارت نیست، تنهایی چقدر

عاشقی از داغ غیرت مرد و با خونش نوشت

دل نمی‌بندی ولی محبوب دلهایی چقدر

آتش دوری مرا سوزاند، ای روز وصال

بیش از این طاقت ندارم، دیر می‌آیی چقدر

سجاد سامانی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.