شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

یک نفر نان داشت اما بی‌نوا دندان نداشت - پرواز همای


یک نفر نان داشت اما بی‌نوا دندان نداشت

آن یکی بیچاره دندان داشت اما نان نداشت

 

آنکه باور داشت روزی می‌رسد بیچاره بود

آنکه در اموال دنیا غرق بود ایمان نداشت

 

دشت باور داشت گرگی در میانِ گله است

گله باور داشت اما من نمی‌دانم چرا باور سگ چوپان نداشت

 

یک نفر پالان خر را در میان خانه پنهان کرده بود

آن یکی با بار خر می‌رفت و خر پالان نداشت

 

یک نفر فردوس را ارزان به مردم می‌فروخت

نقشه‌ها کو داشت در پندار خود شیطان نداشت

 

هر کجا دست نیازی بود بر سویی دراز

رعیت بیچاره بخشش داشت اما خان ندشت

 

یک نفر نان داشت اما بی نوا دندان نداشت!

 

 

پرواز همای