شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

گریه رو به خنده بفروش - شهیار قنبری


تازه شو,تازه مث همین ترانه

فکر جنگل باش,اگه باغ تو سوخته

فکر شاعر گرسنه باش ,همون که

حتی یه غزل به شیطون نفروخته

فکر نو کردن شب باش و سپیده

فکر دستی باش که دنبال کلیده

فکر من باش, که هنوز مث قدیمم

با همون رفاقت و همون سخاوت

با همون دل دل نبضی که همیشه

برای تو میزنه تا بینهایت

 

اگه سقفمون شکسته

میتونیم از نو بسازیم

میتونیم به همصدایی

به یکی شدن بنازیم

آی بنازم عاشقارو

که هنوز طلایه دارن

که هنوز حافظ شعرن

همه از جنس بهارن

نگو قحط نوره اینجا

عاشقامون خود نورن

برای دلتنگیه تو

همه شون سنگ صبورن

گریه رو به خنده بفروش

که خراب خنده هاتم

باز بخون مثل قدیما

که هوادار صداتم

روز نو ارزونیه تو

رخت و بخت و تخت تازه

دست تو هنوز میتونه

روزگاری نو بسازه

 

گریه رو به خنده بفروش

که خراب خنده هاتم

باز بخون مثل قدیما

که هوادار صداتم

روز نو ارزونی تو

رخت و بخت و تخت تازه

دست تو هنوز میتونه

روزگاری نو بسازه

 

شهیار قنبری