شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

رفت آن که سری پر از خمارش دارم - مهستی گنجوی

رفت آن که سری پر از خمارش دارم

چون جان دارم گهی که خوارش دارم

 

بر آمدنش چنان امیدم یارست

گوئی که هنوز در کنارش دارم

 

مهستی گنجوی