شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

پیش از تو - ‎احمد شاملو


پیش از تو

صورت گران

بسیار

از آمیزه‌یِ برگ‌ها

آهوان برآوردند؛

یا در خطوطِ کوه پایه‌ئی

رمه‌ئی

که شبان‌اش در کج و کوجِ ابر و ستیغِ کوه

نهان است؛

یا به سیری و ساده گی

در جنگلِ پُرنگارِ مه‌آلود

گوزنی را گرسنه

که ماغ می‌کشد.

 

تو خطوطِ شباهت را تصویر کن:

آه و آهن و آهکِ زنده

دود و دروغ و درد را. ـــ

که خاموشی

تقوای ما نیست.

 

 

 

سکوتِ آب

می‌تواند خشکی باشد و فریادِ عطش؛

سکوتِ گندم

می‌تواند گرسنه گی باشد و غریوِ پیروزمندِ قحط؛

هم چنان که سکوتِ آفتاب

ظلمات است ـــ

اما سکوتِ آدمی فقدانِ جهان و خداست:

غریو را

تصویر کن!

 

عصرِ مرا

در منحنی‌ ی تازیانه به نیش‌خطِ رنج؛

هم سایه‌یِ مرا

بیگانه با امید و خدا؛

و حُرمتِ ما را

که به دینار و درم برکشیده‌اند و فروخته.

 

 

 

تمامیِ الفاظِ جهان را در اختیار داشتیم و

آن نگفتیم

که به کار آید

چرا که تنها یک سخن

یک سخن در میانه نبود:

ـــ آزادی!

 

ما نگفتیم

تو تصویرش کن!

 

احمد شاملو