شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

پیشکش - سجاد سامانی

عشق دنیای مرا سوزاند اما پیشکش

داد از این دارم که دینم سوخت، دنیا پیشکش   !

 

ای که می‌گویی طبیب قلب‌های عاشقی 

کاش دردم را نیفزایی، مداوا پیشکش

 

دشمنانت در پی صلحند اما چشم تو

دوستان را هم فدا کرده‌ست، آنها پیشکش

 

بس که زیبایی اگر یوسف تو را می‌دید نیز

چنگ بر پیراهنت می‌زد، زلیخا پیشکش

 

ماهی تنهای تنگم، کاش دست سرنوشت

برکه‌ای کوچک به من می‌داد، دریا پیشکش

 

سجاد سامانی