شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

قرار بود یکی از میان شما - سیدعلی صالحی


قرار بود یکی از میان شما

برای کودکان بی‌خواب این خیابان

فانوس روشنی از رویای نان و ترانه بیاورد!

 

قرار بود یکی از میان شما

برای آخرین کارتن‌خواب این جهان

گوشه‌ی لحافی لبریز از تنفس و بوسه بیاورد!

 

قرار بود یکی از میان شما

بالای گنبد خضرا برود

برود برای ستارگان این شب خسته دعا کند!

 

پس چه شد چراغ آن همه قرار و

عطر آن همه نان و

خواب آن همه لحاف؟!

 

من به مردم خواهم گفت

زورم به این همه تزویر مکرر نمی‌رسد

حالا سال‌هاست که

شناسنامه‌های ما را موش خورده است

"فرهاد" مرده است

و "جمعه"

نام مستعار همه هفته‌های ماست.

 

 

سیدعلی صالحی