شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

زائر - عبدالجبار کاکایی


دنیا تاریکه یه جوری

که نه فانوسه نه مهتاب

دلمُ به کی ببندم

ته این دهکده ی خواب

 

اگه یه اتاق کوچیک

اگه یه پنجره باشه

پای اسم کی بمونم

که برام خاطره باشه

 

دنیا تاریکه یه جوری

که چشامُ هم می ذارم

تا که دستمُ بگیری

پامُ تو حرم می ذارم

 

صحنتون پر از پرنده

 آفتاب صلات ظهره

زیر گنبد طلاتون

سر عاشقا رو مهره

 

برج کاشیای رنگی

طاق نصرتای آبی

سایه روشنای آروم

ایوونای آفتابی

 

 پای حوض نقره پوشت

 پیچیده عطر پرنده

سایه ها کوتاهن اما

 قد گلدسته بلنده

 

دنیا تاریکه بجز تو

که چراغ راه دوری

برا هرکی هر چی هستی

برا من سنگ صبوری

 

تو درست آخر حرفی

 اونجا که ساکته دنیا

خط بین عقل و عشقی

  مرز بیداری و رویا

 

مث بهت یه کبوتر

  لب ایوون طلاتم

بین این همه هیاهو

 زائر امام رضاتم