شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

مرا به خلسه میبرد حضور ناگهانیت - کاظم بهمنی


مرا به خلسه میبرد  حضور ناگهانیت

سلام وحال پرسی و شروع خوش زبانیت

 

فقط نه کوچه باغ ما،فقط نه اینکه این محل

احاطه کرده شهر را شعاع مهربانیت

 

دوباره عهد میکنی که نشکنی دل مرا

چه وعده ها که میدهی به رغم ناتوانیت

 

جواب کن به جز مرا،صدا بزن شبی مرا

و جای تازه بازکن میان زندگانیت

 

بیا فقط خبر بده مرا قبول کرده ای

سپس سر مرا ببر به جای مژدگانیت

 

کاظم بهمنی