شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

حسرت همیشگی - قیصر امین پور

حسرت همیشگی:

حرف های ما هنوز ناتمام...

تا نگاه می کنی:

وقت رفتن است

باز هم همان حکایت همیشگی

پیش از آنکه با خبر شوی

لحظه عزیمت تو ناگزیر می شود

آی...

ای دریغ و حسرت همیشگی

ناگهان

چقدر زود

دیر می شود

 

قیصر امین پور


وقتی تو نیستی - قیصرامین پور


وقتی تو نیستی ، نه هست های ما چونان که بایدند ، نه بایدها...

 مثل همیشه

 آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض می خورم

 عمری است ، لبخندهای لاغر خود را در دل ذخیره می کنم،

 باشد برای روز مبادا !

 اما در صفحه های تقویم،

روزی به نام روز مبادا نیست

آن روز هرچه باشد ، روزی شبیه دیروز، روزی شبیه فردا،

 روزی درست مثل همین روزهای ماست

 اما کسی چه می داند

شایدامروز نیز،

 روز مبادا باشد.

 وقتی تو نیستی ، نه هست های ما چونان که بایدند ، نه بایدها...

 هر روز بی تو،

 روز مبادا ست...

 

آینه ها در چشم ما چه جاذبه‌ای دارند
آینه ها که دعوت دیدارند، دیدارهای کوتاه
از پشت هفت دیوار
دیوارهای صاف
دیوارهای شیشه‌ای شفاف
دیوارهای تو
دیوارهای من
دیوارهای فاصله بسیارند
آه...
دیوارهای تو همه آینه‌اند، آینه‌های من همه دیوارن

 

 

قیصرامین پور