شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

دنـیـا بـه دور شهـر تــو دیــوار بسته است - نجمه زارع


دنـیـا بـه دور شهـر تــو دیــوار بسته است
هــر جـمـعـه راه سمت تــو انـگـار بسته است

کى عید می رسد که تکانى دهم به خویش؟
هر گوشه از اتاق دلم تار بسته است!

شبها به دور شمع،کسى چرخ می خورد
پروانهایی که دل به دلِ یار بسته است

از تو همیشه حرف زدن کار مشکلى است
در می زنیم و خانه گفتار بسته است!

باید به دست شعر نمی دادم عشق را
حتى زبان ساده اشعار بسته است

وقتى غروب جمعه رسد، بی تو، آفتاب
انگار بر گلوى خودش دار بسته است!

می ترسم آخرش تو نیایى و پُر کنند

در شهر: شاعرى ز جهان، بار بسته است!

 

نجمه زارع