شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

با کبریت روشن آمده بود - ساغر شفیعی


با کبریت روشن آمده بود

و من

پر از کاه بودم

اما خیال همه را راحت کرد

دیگر از این مزرعه دانه ای غارت نخواهد شد

فقط

دلم برای کلاه حصیری تازه ام می سوزد

 

ساغر شفیعی