شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

حال یک مسافر - سوسن درفش


مثل حال یک مسافر ! در مسیر دیگری

بازهم جامانده ام چون کفش روی پادری

سرنوشتم شکل آهن پاره ها معلوم نیست

چون قطار کهنه ای در ایستگاه آخری !

تو همان شرمی که روی گونه هایم سرخ شد

دست وپا گم میکنم از رنگ ورویم می پری

لمس دستان تو تعبیر قشنگ عاشقی است

ای نگین دل نشان روی تن انگشتری

آی سوزنبان !مسیر عشق را تعویض کن

ما دوتا خط موازی ،در غمی سرتاسری !

پای سرد این قطار از روی ما رد میشود

درد دارد بوسه ام آیا به جانت می خری ؟

گرچه در خواب خوشی هرروز می بینم تو را

تو شبیه عشق وایمانی ،یقینی ،باوری !



سوسن درفش