شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

تو که هستی غزل از عاطفه لبریزتر است - حسین علاءالدین


تو که هستی غزل از عاطفه لبریزتر است

نفست از نفس صبح دل انگیزتر است

 

آمده فصل خزان موسم دلتنگی ها

بی تو ای هم نفس این فصل چه پاییزتر است!

 

چشم خورشید به تو قبل همه روشن شد

می شود کامروا هر که سحرخیزتر است

 

پلک بر هم مزن از لشگر بی رحم مغول

به خداوند قسم چشم تو چنگیزتر است

 

نه فقط ابر به حال دل من می گرید

پای درد دل من چشم خدا نیز تر است



 

حسین علاءالدین