شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

رستاخیز


من تمامی ِ مردگان بودم:

مرده ی پرندگانی که می خوانند

و خاموش اند،

مرده ی زیبا ترین جانوران

بر خاک و در آب

مرده ی آدمیان همه

از بد و خوب...

من آنجا بودم

در گذشته

بی سرود.

با من رازی نبود

نه تبسمی

نه حسرتی.

به مهر

مرا

بی گاه

در خواب دیدی

و با تو بیدار شدم...

 


احمد شاملو

19 مرداد 1359


از کتاب: ترانه‌های کوچک غربت