شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

رفیق اهل دل و یار محرمی دارم - سیمین بهبهانی


 رفیق اهل دل و یار محرمی دارم

بساط باده و عیش فراهمی دارم

 

کنار جو، چمن شسته را نمی خواهم

که جوی اشکی و مژگان پُر نَمی دارم

 

گذشتم از سر عالم، کسی چه می داند

که من به گوشهء خلوت، چه عالمی دارم

 

تو دل نداری و غم هم نداری اما من

خوشم از این که دلی دارم و غمی دارم

 

 چو حلقه بازوی من، تنگ، گِرد پیکر توست

حسود جان بسپارد که خاتمی دارم

 

به سربلندیِ خود واقفم، ز پستی نیست

به پشت خویش اگر چون فلک خمی دارم

 

 ز سیل کینهء دشمن چه غم خورم سیمین؟

که همچو کوهم و بنیان محکمی دارم

 

سیمین بهبهانی