شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

با ساعت دلم - محمدعلی بهمنی


با ساعت دلم

وقت دقیق آمدن تُوست

من ایستاده ام

مانند تک درخت سر کوچه

با شاخه هایی از آغوش

با برگ های از بوسه

با ساعت غرورم اما

من ایستاده ام

با شاخه هایی از تابستان

با برگ هایی از پاییز

هنگام شعله ور شدن من

هنگام شعله ور شدن تُوست

ها . . . چشم ها را می بندم

ها . . . گوش ها را می گیرم

با ساعت مشامم

اینک

وقت عبور عطر تن تُوست

 


محمدعلی بهمنی