شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

ای دل، برای آنکه نگیری چه میکنی - اصغر معاذی

ای دل، برای آنکه نگیری چه میکنی

با روزگار دوری و دیری چه میکنی؟


بی اختیار بغض که می گیردت بگو

در خود شکست را نپذیری چه میکنی؟


بااین اتاق تنگ و شب سرد و گور تنگ

تو جای من،...جز اینکه بمیری چه میکنی؟


ای عشق،ای قدیم ترین زخم روز گار

در گوشه ی دلم سر پیری چه میکنی؟


دست تو را دوباره بگیرم چه می شود

دست مرا دوباره بگیری چه میکنی ...؟


اصغر معاذی