شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

رود - سیدعلی صالحی


اگر این رود بداند 

که من چقدر بی‌چراغ 

از چَم و خَمِ این شبِ خسته گذشته‌ام 

به خدا عصبانی می‌شود 

می‌رود ماه را از آسمان می‌چیند.


اگر این ماه بداند 

که من چقدر بی‌آسمان و ستاره زیسته‌ام 

یعنی زندگی کرده‌ام ...،

اگر این پرستو بداند 

که من چقدر ترا دوست می‌دارم 

به خدا زمین از رفتنِ این همه دایره باز ...

باز می‌ماند!


چه دیر آمدی حالایِ صدهزار ساله‌ی من!

من این نیستم که بوده‌ام 

او که من بود آن همه سال 

رفته زیر سایه‌یِ آن بیدِ بی‌نشان مُرده است


سیدعلی صالحی