شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

اگر تو در وجودم نبودی - شهریار مندنی پور


اگر تو در وجودم نبودی، دستم را در آتش فرو می‌کردم تا ببینی که چگونه رنجم از جنس گدازه‌هاست، بی‌آنکه فریاد درد را از دهانم بشنوی، شعله‌ها را خواهی دید که از سرانگشت‌هایم سر می‌کشند و فرو می‌روند و گوشت تنم خواهند شد. ندایی در سرم سر نمی‌دهی و پس خواهان تبدیل منی. بگو شو، می‌شوم. و این آخرین باری است که این کوره روشن شده است. لباس‌هایت را در آن خواهم انداخت، تا دیگر هیچ نشانی از تو بر روی این زمین برجا نمانده باشد. می‌سوزد و می‌سوزم و تو می‌خواهی به من بفهمانی که قانع نشده‌ای از عشق؛ و یگانه شدن ما را نپذیرفته‌ای. چرا دلبسته آن تن خاکی هستی؟ مگر فنایش قطعی نبود. زمان در برابر تو ماضی است و چه فایده برایت چند سال دیگر زندگی در آن تن، که فقط لحظه‌ای است پیش زیبایی ات...

 

 "شهریار مندنی پور"

از کتاب: شرق بنفشه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.