شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

خوش باش که در کم‌خردی از همه بیشی - مرتضی لطفی


خوش باش که در کم‌خردی از همه بیشی

دشمن چه کند با تو که خود دشمنِ خویشی؟

 

چون عقربِ بیچاره که در حبس درافتد

هر لحظه به خود می‌زنی ای نادره نیشی!

 

چون کیشِ تو سوزاندنِ دل بود، عجب نیست

فردایت اگر پاک بسوزند به کیشی

 

از دلقِ تو در آینه‌ها لکّه‌ی ننگی‌ست

وز ریشِ تو در خاطره‌ها خاطرِ ریشی

 

رحمت نتوان جُستن از آن طینتِ کین‌جو

گرگی‌ست که دندان زده بر گردنِ میشی

 

خواهی که پریشان و پراکنده نگردی

زنهار که جمعیّت ما را نپریشی

 

مرتضی لطفی


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.