شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

از سوز و ساز و حسرت و از داغ دل پُرم - مرتضی لطفی


از سوز و ساز و حسرت و از داغ دل پُرم

محزون‌تر از کمانچه ی کیهان کلهرم

 

داغم چنان که شعله ی فریاد و دودِ داد

پنهان نمی شود به قبای تظاهرم

 

آبم ولی به آتش خود نیستم جواب

نانم ولی به سفره‌ی  خود، سخت آجرم

 

شعرم که جز به روز سرودن نمی‌رسم

بغضم که جز به درد شکستن نمی‌خورم

 

نفرین به من که خلق، مرا رشته‌های مهر

یک یک بریده اند، ولی من نمی برم

 

من مثل اشک، منتظر پلک هم زدن

مثل حباب منتظر یک تلنگرم!

 

مرتضی لطفی

 


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.