شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

امروز ما را گر کشی بی‌جرم از ما بگذرد - هاتف اصفهانی


امروز ما را گر کشی بی‌جرم از ما بگذرد

اما به پیش دادگر مشکل که فردا بگذرد

زینگونه غافل نگذری از حال زار ما اگر

گاهی که بر ما بگذری دانی چه بر ما بگذرد

ناصح ز روی او مکن منعم که نتواند کسی

آن روی زیبا بیند و زان روی زیبا بگذرد

از بس چو تنها بیندم از شرم گردد مضطرب

می‌میرم از شرمندگی بر من چو تنها بگذرد

در راه عشق آن صنم هر کس که بگذارد قدم

باید که چون هاتف نخست از دین و دنیا بگذرد

 

هاتف اصفهانی


نظرات 1 + ارسال نظر
رویا صادقی یکشنبه 5 آذر 1396 ساعت 10:10

چشمان من شبیهِ تو هرگز ندیده است
قُربانِ آن کسی که تو را آفریده است !

تو مثلِ آن بلورِ روانی که آسمان
از شهد وشیرو شعر تورا پروریده است

یا آن که دستِ معجزه سازِ خدا تو را
از روی کاردستیِ ِ شیطان کشیده است!

گویی ازآب و آتش و باد و خیال و خاک
یک قطره روی بومِ حقیقت چکیده است

شاید خدا برای تمام فرشتگان
پیغمبری به نامِ شما برگزیده است

شیرین که ماهپاره ی زیبای قصه هاست
پیشِ طلوعِ روی تو حیرت دمیده است

یوسف که دست بسته ی تقواست، پیشِ تو
دستانِ بی اراده ی خود را بُریده است !

گیسوی چون کمندِ تو یلداتر از شب است
پیشانیِ بلندِ تو مثل سپیده است

تو آن پدیده ای که زبان از تو عاجزاست
هرکس بخواهد از تو بگوید پدیده است.. !

دکتر یدالله گودرزی

درود بر شما و سپاس از ارسال شعر زیباتون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.