شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

محرم - عبدالجبار کاکایی


یک شهر دعا کرد و بلا کم نشد امسال

خون شد جگر خلق و محرم نشد امسال

 

ای ماه چه دیر آمدی از راه و عجیب است

دل واپس تو  عالم و آدم نشد امسال

 

پیش از تو محرم شد و پیش از تو عزا بود

مویی ز عزاداری تو کم نشد امسال

 

 جایی ننشستیم که یادی نشد از درد

شعری نسرودیم که ماتم نشد امسال

 

صد خیمه ی خاموش به تاراج جنون رفت

یک خاطر آسوده فراهم نشد امسال

 

در گریه نهفتیم عزای شب خود را

تاوان تو زخمی ست که مرهم نشد امسال

 

 

عبدالجبار کاکایی  


 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.