شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

می توانم در اندوه دست و پا بزنم - امیلی دیکنسون


می توانم در اندوه دست و پا بزنم

در همه ی برکه هایش

به آن عادت کرده ام

اما کوچک ترین تکان خوشی

پاهایم را سُست می کند

و همچون مستان راهم را نمی شناسم

مگذار کسی خنده ای کند

مستی ام از آن شراب تازه بود

همین!

 

قدرت چیزی نیست جز درد و رنج

ناتوان، و اسیر نظم و انضباط

تا وقتی که سنگین شود و سرنگون

به غول ها اگر مرهمی دهی

مانند انسان ها ضعیف و ناتوان می شوند

اما کوهی اگر بر دوششان نهی

آن را برایت حمل می کنند!

 

 

امیلی دیکنسون

ترجمه: ملیحه بهارلو

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.