شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

از سیب ها بپرس - مژگان عباسلو


موج است او که از نفس افتاده

برخاسته‌ست اگر سپس افتاده

 

غمگین نباش، بیشه‌ی خالی! شیر،

شیر است اگرچه در قفس افتاده

 

بویی از او نبرده نسیم الّا

صدها غزال در هوس افتاده

 

عشق اتفاق ِ ساکت و بی‌رحمی‌ست

هرجا دلی شکست پس افتاده

 

تقصیر ِ او نبود دل از من برد

شهد است هرکجا مگس افتاده

 

از سیب‌ها بپرس به جز معشوق

عاشق به پای هیچ‌کس افتاده؟

 

از جا بلند می‌شود او یک روز

مانند ِ موج ِ از نفس‌ افتاده



مژگان عباسلو



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.