شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

مطرب دوره گرد باز آمد - سیمین بهبهانی


مطرب دوره گرد باز آمد

 نغمه زد ساز نغمه پردازش

سوز آوازه خوان دف در دست

شد هماهنگ ناله سازش

پای کوبان و دست افشان شد

دلقکِ جامه سرخ چهره سیاه

تا پشیزی ز جمع بستاند

از سر خویش بر گرفت کلاه

گرم شد با ادا و شوخی یِ او

سور رامشگران بازاری

چشمکی زد به دختری طناز

خنده یی زد به شیخ دستاری

کودکان را به سوی خویش کشید

که : بهار است و عید می اید

مقدمم فرخ است و فیروز است

شادی از من پدید می اید

این منم ، پیک نوبهار منم

که به شادی سرود می خوانم

لیک ، آهسته ، نغمه اش می گفت :

که نه از شادیَم... پی نانم! ...

مطرب دوره گرد رفت و ، هنوز

نغمه یی خوش به یاد دارم از او

می دوم سوی ساز کهنهٔ خویش

 که همان نغمه را برآرم از او ...

 

سیمین بهبهانی



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.