شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

سراب


در موج تاب ، اینه چو چشم گشودم 
آنقدر پیر گشته بودم 
که لوح حمورابی را می توانستم 
به جای شناسنامه ارائه دهم 
بودن چه سود ؟
با خورد و خواب 
دلفسرده تر از مرداب 
طرحی ز یک سراب ، نقشی عبث بر آب 
باید شناخت ، ورنه بناگاه خوشبخت می شوی 
بی رحم و تنگ دیده و دل سنگ می شوی 
قارون چنانکه شد 
گند کثیف خوشبختی را 
با عطرهای عربستان نمی توانی شست


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.