شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

به هزار دلیل دوستت دارم - حامد ابراهیم پور


به هزار دلیل دوستت دارم

 آخرینش می‏تواند

 کیف کوچکت باشد

 بازشده در جوی آب

 یا وقتی که

 گرفته بودی پیشانی‏ات را

 لبخند می‏زدی...

  آخرینش می‏تواند

  اولین بوسه‏ یمان باشد

  در آسانسور دانشگاه

  یا همین تخمه شکستن یواشکی

  توی سینما.

 به هزار دلیل دوستت دارم

 آخرینش می‏تواند

  دست‏هایت باشد

 روی صورت من

 تا خدا و ابلیس

  اشک‌هایم را نبینند

 

 یا روزی که

 در میدان ولی عصر

 زمزمه کردی در گوشم:

 قرار نیست هیچ‏کس بیاید...

 

 به هزار دلیل دوستت دارم

 آخرینش می‏تواند

 سرفه نکردنت باشد

 روی سیگارهای من

 می‏تواند

 ناشیانه آشپزی کردنت باشد

 ناشیانه عشق‏بازی کردنت...

 به هزار دلیل دوستت دارم

 آخرینش می‏تواند

  لنگه کفش خونی‏ات باشد

  روی پیاده‏رو

 وقتی تن ات را

  روی دست می‏بردند.

 

 می‏تواند حسرت گیسوانت باشد

 برای بوسیدن آفتاب

 وقتی با روسری خاکت کردند...


 حامد ابراهیم پور


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.