ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
مرا ببخش عزیزم اگر که بد بودم
در آسمان کس دیگری رصد بودم
تو – سیندرلا خوشبخت می شود – بودی
کلاغ قصه به مقصد نمی رسد بودم
تو ماه بودی و من رودخانه ای تاریک
که در خیالِ خودم غرق جزر و مد بودم ...
مرا ببخش عزیزم، مرا ببخش ولی ـ
اگرچه ظاهر یک داستان فراهم بود
کتاب کوچک ما فصل آخرش کم بود
تو شاد زاده شدی ، تا سپید بخت شوی
سیاه زاده شدم ، نام کوچکم غم بود
بهار یخ زده مان رنگ صد زمستان داشت
بهشت گم شده یک کوچه از جهنم بود
به روی شاخه نشستیم و آذرخش زمان
برای سوختن لانه مان مصمم بود
همیشه کینه ی پروردگار با ابلیس
وبال گردن فرزند های آدم بود
مرا ببخش ، در آغوش کوچکت مُردن
شبیه مرگ بزرگی که دوست دارم بود
مرا ببخش عزیزم ، مرا ببخش ولی ـ
گناه کوچکِ آموزگار عالم بود
اگر بزرگ نبودم ، اگر که بد بودم
که زندگی کردن را درست یاد نداد
به من که مردن را بیشتر بلد بودم !
حامد ابراهیم پور