شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

مرا ببخش عزیزم - حامد ابراهیم پور


مرا ببخش عزیزم اگر که بد بودم

در آسمان کس دیگری رصد بودم

 

تو سیندرلا خوشبخت می شود بودی

کلاغ قصه به مقصد نمی رسد بودم

 

تو ماه بودی و من رودخانه ای تاریک

که در خیالِ خودم غرق جزر و مد بودم ...

 

مرا ببخش عزیزم، مرا ببخش ولی ـ

اگرچه ظاهر یک داستان فراهم بود

کتاب کوچک ما فصل آخرش کم بود

تو شاد زاده شدی ، تا سپید بخت شوی

سیاه زاده شدم ، نام کوچکم غم بود

بهار یخ زده ­مان رنگ صد زمستان داشت

بهشت گم شده یک کوچه از جهنم بود

به روی شاخه نشستیم و آذرخش زمان

برای سوختن لانه مان مصمم بود

همیشه کینه ی پروردگار با ابلیس

وبال گردن فرزند های آدم بود

مرا ببخش ، در آغوش کوچکت مُردن

شبیه مرگ بزرگی که دوست دارم بود

مرا ببخش عزیزم ، مرا ببخش ولی ـ

 

گناه کوچکِ آموزگار عالم بود

اگر بزرگ نبودم ، اگر که بد بودم

 

که زندگی کردن را درست یاد نداد

به من که مردن را بیشتر بلد بودم !



حامد ابراهیم پور


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.