شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

گذشت عمر - پژمان بختیاری

یک نفس درناله ویک لحظه درزاری گذشت

 خوشترین ایام عمر من به غمخواری گذشت

 

تا  نهال هستی ام  ازخاک  گیتی  سر کشیـد

 همچو  نرگس عمر کوتاهم به بیماری گذشت

 

خـار  جـور  دوستان  آزرده  جـان  من  ولی

 چون  گل  ایـام حیاتم  در  کم آزاری گذشت

 

تا نشـد  تاریـک  چشم  عمرم   از  باد اجل

 شمع سان شبهای تار منبه بیداری گذشت

 

دست گردون تا نمردم بندم از پا بر نداشت

 چون چراغ  برق عمرم  در گرفتاری  گذشت

 

آسمانش  بر  فلک  خواهد  رساند از  اعتبار

 هرکه دورانش چوشاهین درستمکاری گذشت

 

روزگار   رفتـه  را  پیش  نظـر   دارم  مـدام

لیک درچشم تو آسان است وپنداری گذشت

 

 

پژمان بختیاری

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.