شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

رفاقت گاهی اشکه گاهی خونه - افشین یداللهی


رفاقت گاهی اشکه گاهی خونه

رفاقت گاهی از جنس جنونه

یه وقتایی تموم ِ دین و دنیا

برای آدمای بی نشونه

همون بی ادعاهایی که گاهی

نمی دونی چقدر عاشق تر از مان

همونایی که حتی از خدا هم

به این آسونیا چیزی نمیخوان

اگه عشقی نبود فقط رفاقت

می تونست عشقو تو دنیا بیاره

نمیشه دل به عشق ِ اون کسی داد

که میتونه رفیقو جا بذاره

 

رفاقت مثله خاک سرزمینه

واسه قربونی عشق  ِ تو و من

میشه دریا شدن مشکل نباشه

به شرط ِ ساده ی از خود گذشتن

 

افشین یداللهی


از کفر من تا دینِ تو راهی به جز تردید نیست - افشین یداللهی


از کفر من تا دینِ تو راهی به جز تردید نیست

دلخوش به فانوسم نکن! اینجا مگر خورشید نیست

با حس ویرانی بیا تا بشکند دیوار من

چیزی نگفتن بهتر از تکرار طوطی وارِ من

بی جستجو ایمان ما از جنس عادت می شود

حتی عبادت بی عمل وهم سعادت می شود

با عشق آنسوی خطر جایی برای ترس نیست

در انتهای موعظه دیگر مجال درس نیست

کافر اگر عاشق شود، بی پرده مؤمن می شود

چیزی شبیه معجزه با عشق ممکن می شود!


افشین یداللهی


لبخند اجباری - افشین یداللهی


خسته ام از لبخند اجباری خسته ام از حرفای تکراری

خسته از خواب فراموشی زندگی با وهم بیداری

 

این همه عشقای کوتاه و این تحمل های طولانی

سرگذشت بی سرانجام گمشدن تو فصل طوفانی

 

حقیقت پیش رومون بود ولی باور نمیکردیم

همینه روز روشن هم پی خورشید می گردیم

 

نشستیم روبروی هم تو چشمامون نگاهی نیست

نه با دیدن نه با گفتن به قدر لحظه راهی نیست

 

من و تو گم شدیم انگار تو این دنیای وارونه

که دریاشم پر از حسرت همیشه فکر بارونه

 

سراغ عشقو می گیریم تو اشک گریه ی آخر

تو دریای ترک خرده میون موج خاکست

 

افشین یداللهی


چه رسمی داری ای دوره زمونه - افشین یداللهی


چه رسمی داری ای دوره زمونه

که هر روزت یه جا عاشق کشونه

 

هزاران ساله که میجنگه آدم

نمیدونه گرفتار جنونه

 

زمونه آی زمونه آی زمونه

 

یکی با فرق زخمی توی محراب

یکی غرق به خون لب تشنه ی آب

 

یکی پاهاشو رو مین جا گذاشته

یکی پاشیده خونش روی مهتاب

 

نفس های بهاران گاز خردل

رو خاک آسمون رگبار تاول

 

همیشه عاشق از جونش گذشته

که عشق آسان نبود از روز ازل

 

هنوزم کار دنیا قیل و قاله

هنوزم صلح آدم ها محاله

 

هنوز آدم نمیشناسه خدارو

هنوزم قلب عاشق پایماله

 

زمونه آی زمونه آی زمونه

 

یکی با فرق زخمی توی محراب

یکی غرق به خون لب تشنه ی آب

 

یکی پاهاشو رو مین جا گذاشته

یکی پاشیده خونش روی محراب

 

افشین یداللهی


آزاد آزادم ببین - افشین یداللهی


آزاد آزادم ببین

چون عشق درگیر من است

دیگر گذشت آن دوره که

تقدیر زنجیر من است

شاید نمی دانی، ولی ، از خود خلاصم کرده ای

آیینه ی خالی فقط ، امروز تصویر من است

از عشق تو بر باد رفت ، آن آبروی مختصر

من روح بارانم ، ببین ، چون عشق تقدیر من است

 

افشین یداللهی

ترانه خونه - افشین یداللهی


تا دل ترانه خونه

دل من ترانه خونه

چرا بی تپش بمونه

دل لین ترانه خونه

 

وقتی آسمون قفس شد

باز هوای قصه پس شد

دم آخر سقوطم

یه ستاره هم نفس شد

 

ستاره با چشای تو

شبونه آفتابی می شه

با سایه ی تو کوچه مون

دوباره مهتابی می شه

 

تا به رویا دل سپردم

تورو تا خاطره بردم

شبا رو دونه به دونه

تو چشای تو شمردم

 

نذار این خار تو باشه

غصه دنبال تو باشه

اگه گاهی نگرونی

دل من مال تو باشه

 

ستاره با چشای تو

شبونه آفتابی می شه

با سایه ی تو کوچه مون

دوباره مهتابی می شه

 

اگه بغضو بشه خندید

میشه پشت پرده رو دید

می شه دست غمو رو کرد 

اگه عشقو بشه فهمید

 

میشه تردیدو سفر کرد

عمرو با حادثه سر کرد

وقتی با یه عشق ساده

بشه خستگی رو در کرد

 

ستاره با چشای تو

شبونه آفتابی می شه

با سایه ی تو کوچه مون

دوباره مهتابی می شه

 

تا دل ترانه خونه

دل من ترانه خونه

چرا بی تپش بمونه

دل لین ترانه خونه

 

وقتی آسمون قفس شد

باز هوای قصه پس شد

دم آخر سقوطم

یه ستاره هم نفس شد

 

ستاره با چشای تو

شبونه آفتابی می شه

با سایه ی تو کوچه مون

دوباره مهتابی می شه

 

افشین یداللهی


یه شب خواب چشمامو بی خبر برد - افشین یداللهی


یه شب خواب چشمامو بی خبر برد

به دنیایی از اینجا ساده تر برد

 

به دنیای گل و نور و ترانه

میون لحظه های عاشقانه

 

تو تنها دلخوشی تنها امیدی

تو حرفی که نمی گفتم شنیدی

 

تو با من بودی و من بی تو افسوس

تو خورشیدی و من دنبال فانوس

 

تو رقص ماه و خورشید و ستاره

خودم رویاتو می دیدم دوباره

 

میون خواب و بیداری نشستم

هنوزم پیش چشمای تو هستم

 

افشین یداللهی

 

خسته تر از صدای من گریه ی بی صدای تو - افشین یداللهی

خسته تر از صدای من گریه ی بی صدای تو

حیف که مانده پیش من خاطره ات بجای تو

 

رفتی و آشنای تو بی تو غریب ماند و بس

قلب شکسته اش ملی پاک و نجیب ماند وبس

 

طعنه به ماجرا بزن اسم مرا صدا بزن

قلب مرا ستاره کن دل به ستاره ها بزن

 

تکیه به شانه ام بده دل به ترانه ام بده

راوی آوارگی ام راه به خانه ام بده

 

یکسره فتح می شوم با تو اگر خطر کنم

سایه ی عشق میز شوم با تو اگر سفر کنم

 

شب شکن صد آینه با شب من چه می کنی

این همه نور دالری و صحبت سایه می کنی

 

وقت غروب آرزو بهت مرا نظاره کن

با تو طلوع می کنم ولوله ای دوباره کن

 

با تو چه فرق می کند زنده و مرده بودنم

کاش خجل نباشم از زخم نخورده بودنم


افشین یداللهی


خیالتو می دزدم از تو شبستون خواب - افشین یداللهی

خیالتو می دزدم از تو شبستون خواب

تو ابرا پنهون میشم یه وقت نبینه مهتاب

 

بارون میشم می بارم تو آسمون چشمات

که رو زمین به یاد همه بمونه چشمات

 

بخوای نخوای فقط تو بیای نیای فقط تو

تو . تو . فقط تو آهای آهای فقط تو

 

از سر پرچین شب وقتی سرک می کشی

مهتاب هاج و واج و پائین ترک می کشی

 

می یاد واسه تماشا می افته تو حوض نور

اونجا که عکس چشمات افتاده از راه دور

 

بخوای نخوای فقط تو بیای نیای فقط تو

تو . تو . فقط تو آهای آهای فقط تو

 

تو ترمه نگاهم چشات گلابتونه

گذشتن از تو سخته محاله دل بتونه

 

یه گوشه تو قلب هر آدمی نوشته

با عشق میشه پنبه کرد هر چی که غصه رشته

 

افشین یداللهی

 

انگار نه انگار - افشین یداللهی


کنج خونه نشستی و

درو رو دنیا بستی و

از بس شکایت می کنی

به مردن عادت می کنی

 

هی میگی تقدیر منه

نمیگی تقصیر منه

تو این وسط چی کاره ای

که عمریه آواره ای

 

بهش میگم بسه دیگه

چیکار داری کی چی میگه

نذار خودتو سر کار انگار نه انگار

 

میگم هنوز دیر نشده

هنوز دلت پیر نشده

پاشو و دست رو دست نذار انگار نه انگار

 

توی گذشته موندی و

هی دلتو سوزوندی و

هر چی میگم بخند یه بار انگار نه انگار

 

انگار همه بیکارن و

دشمنی با تو دارن و

همش باتو بد میکنن

راه تو رو سد میکنن

 

اینا همش بهونته

کارای بچه گونته

چشم دلت تا نبینه

صد سال دیگم همینه

 

این دیگه حرف آخره

عمر تو داره میگذره

تموم که شد به روت نیار انگار نه انگار

 

افشین یداللهی


مثل هیچ کس - افشین یداللهی


به نابودی کشوندیم تا بدونم ، همه بود و نبود من تو بودی

بدونم(بی تو تنهام)هرچی باشم،بی تو هیچم ، بدونم فرصت بودن تو بودی

 همه دنیا بخواد و تو بگی نه ،نخواد و تو بگی آره ، تمومه

همین که اول و آخر تو هستی ، به محتاج تو ، محتاجی حرومه

پریشون چه چیزا که نبودم ، دیگه میخوام پریشون تو باشم

تویی که زندگیمو آبرومو ، باید هر لحظه مدیون تو باشم

فقط تو می تونی کاری کنی که، دلم از این همه حسرت جدا شه

به تنهاییت قسم تنهای تنهام ، اگه دستم تو دست تو نباشه

 

 

افشین یداللهی


هرچی آرزوی خوبه مال تو - افشین یداللهی


هرچی آرزوی خوبه مال تو

هرچی که خاطره داریم مال من

 

اون روزای عاشقونه مال تو

این شبای بی قراری مال من

 

منم و حسرت با تو ما شدن

تویی و دلهرم از رها شدن

 

آخر غربت دنیاست مگه نه

اول دو راهی آشنا شدن

 

تو نگاه آخر تو آسمون خونه نشین بود

دلتو شکسته بودن همه ی قصه همین بود

 

میتونستم با تو باشم مثل سایه مثل رویا

اما بیدارمو بی تو مثه تو تنهای تنها

 

هرچی آرزوی خوبه مال تو

هرچی که خاطره داری مال من

 

اون روزای عاشقونه مال تو

این شبای بی قراری مال من

 

هرچی آرزوی خوبه مال تو

هرچی که خاطره داری مال من

 

اون روزای عاشقونه مال تو

این شبای بی قراری مال من


افشین یداللهی


برای آخرین بار - افشین یداللهی


برای آخرین بار ، خداکنه بباره

تو این شب کویری ، یه قطره از ستاره

 

همیشه بودی و من ، تو رو ندیدم انگار

بگو بگو که هستی ، برای آخرین بار

 

وقتی دوری ، تنهایی نزدیکه

قلبم بی تو ، میترسه ، تاریکه

 

چه لحظه ها که بی تو ، یکی یکی گذشتن

عمرمو بردن اما ، یه لحظه بر نگشتن

 

تو چشم من نگاه کن ، منو به گریه نسپار

حالا که با تو هستم ، برای اولین بار

 

برای آخرین بار

 

وقتی دوری ، تنهایی نزدیکه

قلبم بی تو ، میترسه ، تاریکه

 

افشین یداللهی

 

میشه خدا رو حس کرد - افشین یداللهی


میشه خدا رو حس کرد

تو لحظه های ساده

تو اضطراب ِ عشق و

گناه ِ بی اراده

بی عشق عمر ِ آدم

بی اعتقاد میره

هفتاد سال عبادت

یک شب به باد میره

یک شب به باد میره

وقتی که عشق آخر

تصمیمش و بگیره

کاری نداره زوده

یا حتی خیلی دیره

ترسیده بودم از عشق

عاشق تر از همیشه

هر چی محال میشد

با عشق داره میشه

انگار داره میشه

عاشق نباشه آدم

حتی خدا غریبه س

از لحظه های حوا

هوا می مونه و بس

نترس اگه دل ِ تو

از خواب ِ کهنه پاشه

شاید خدا قصه تو

از نو نوشته باشه

از نو نوشته باشه

وقتی که عشق آخر

تصمیمش و بگیره

کاری نداره زوده

یا حتی خیلی دیره

ترسیده بودم از عشق

عاشق تر از همیشه

هر چی محال میشد

با عشق داره میشه

انگار داره میشه

 

 افشین یداللهی

 

میوه ممنوعه - افشین یداللهی


میشه خدا رو حس کرد

تو لحظه های ساده

تو اضطراب عشق و

گناه بی اراده

بی عشق عمر آدم

بی اعتقاد می ره

هفتاد سال عبادت

یک شب به باد می ره

یک شب به باد می ره

 

وقتی که عشق آخر

تصمیمشو بگیره

کاری نداره زوده

یا حتی خیلی دیره

ترسیده بودم از عشق

عاشق تر از همیشه

هر چی محال می شد

با عشق داره میشه

انگار داره میشه

 

عاشق نباشه آدم

حتی خدا غریبه ست

 

از لحظه های حوا

حوا می مونه و بس

نترس اگه دل تو

از خواب کهنه پاشه

شاید خدا قصه تو

از نو نوشته باشه

از نو نوشته باشه

 

وقتی که عشق آخر

تصمیمشو بگیره

کاری نداره زوده

یا حتی خیلی دیره

ترسیده بودم از عشق

عاشق تر از همیشه

هر چی محال میشد

 

با عشق داره میشه

انگار داره میشه

 

افشین یداللهی