شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

ﺳﯿﻨﻪ ﺍﻡ ﺩﮐﺎﻥ ﻋﻄﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ - ﻣﺤﻤﺪ ﺻﺎﻟﺢ ﻋﻼ


ﺳﯿﻨﻪ ﺍﻡ ﺩﮐﺎﻥ ﻋﻄﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ

ﺩﺭﺩﺕ ﭼﯿﺴﺖ؟

ﺷﻨﺒﻠﯿﻠﻪ، ﺭﺍﺯﯾﺎﻧﻪ، ﺷﺎﻫﯽ ﻭ ﮔﺸﻨﯿﺰ

ﻫﻞ ﻭ ﺁﻭﯾﺸﻦ، ﻧﺒﯿﺬ ﺳﺮﺥ ﺷﻮﺭ ﺍﻧﮕﯿﺰ

ﺳﯿﻨﻪ ﺍﻡ ﺩﮐﺎﻥ ﻋﻄﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ

ﺩﺭﺩﺕ ﭼﯿﺴﺖ؟

ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﺟﺴﻤﺖ ﺑﻬﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﺟﺎﻥ ﺗﻮ ﭘﺎﯾﯿﺰ

ﻋﺎﺯﻡ ﻣﺴﺠﺪ ﺳﻠﯿﻤﺎﻧﯽ ﻭ ﻟﯿﮑﻦ ﻣﯽ ﺭﺳﯽ ﺗﺒﺮﯾﺰ

ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺗﻮ

ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺗﻮ

ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺎﺷﻖِ ﺑﯽ ﮐﺲ

ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﯽ ﭼﯿﺰ

ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ

ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺗﺠﻮﯾﺰ ....


ﻣﺤﻤﺪ ﺻﺎﻟﺢ ﻋﻼ


چقدر صدای آمدنِ پاییز - پریسا زابلی پور


چقدر صدای آمدنِ پاییز

شبیه صدای قدم های تو بود

ملتهب، مرموز، دوست داشتنی...

چقدر هوای پاییز شبیه دست های توست

نه گرم، نه سرد، همیشه بلاتکلیف...

چقدر صدای خش خش برگ ها

شبیه صدای قلب من است

که خواست، افتاد، شکست...  

چقدر این پیاده رو ها پر از آرزوهای من است

نارنجیِ یکدست، پُر از آدم های دست در دست، مست...

چقدر پاییز شبیه دلتنگی ست

شبیه کسی که بود، رفت

کسی که دیگر نیست


پریسا زابلی پور

از کتاب : او همچنان غایب

دکلمه شعر با صدای علی ایلکا


ذاتِ دوست داشتنی - پونه مقیمی


برای دوست داشتن آدمها باید ذاتِ دوست داشتنی آنها را از رفتارهایشان جدا کرد و اگر فکر می‌کنید این کار ساده ای ست سخت در اشتباهید. 

برای دوست داشتن ادمها با تمام تفاوتهایشان بعضی وقتها باید با قسمتِ تیره ی درونی تان به شدت مبارزه کنید.

قسمتی که مدام در گوش شما زمزمه میکند که قضاوت کن. نامهربانی هایشان را ببین و واکنش نشان بده. شبیه خود آنها رفتار کن وقتی بی تفاوتی هایشان را، سرد شدنهایشان را،  کنار گذاشتن هایشان را، طعنه ها و کنایه هایشان را میبینی. 

اما زمانی که با آن قسمت تاریکتان رو به رو شوید، میبینید که" ترس "عامل اصلی به وجود آورنده ی آن همه تاریکی ست.

ترس از طرد شدن!!! ما میترسیم که آدمها طردمان کنند و برای همین دوست داشتن هایمان را محدود به آنهایی میکنیم که دوستمان دارند و تا ادمهای اطرافمان شروع به تغییر میکنند و تهدیدی برای ما محسوب میشوند، احساس دوست داشتنمان هم تغییر میکند. 

یک "دوست داشتن " وابسته به شرایط!!! جهانِ درونی ادمها بسیار پیچیده تر از برداشتهای شما از آن است. 

تغییر رفتار ادمها اجتناب ناپذیر است. از دست رفتن صمیمیت ها گریز ناپذیر است بعضی مواقع. اگر دوست داشتنتان وابسته به شرایط باشد، قسمتی از عمیق ترین لذتهای دنیا را نچشیده اید هنوز: " اینکه میشود آدمها را دوست داشت حتی اگر طردمان کنند، بروند، دیگر دوستمان نداشته باشند و تغییر کنند " 

میشود آنها را دوست داشت چون "انسان" هستند. 

میشود ادمها را دوست داشت بدون اینکه دست و پا بزنیم برای داشتنتان. میشود دوستشان داشت و از گذشته های زیبایی که با آنها داشته ایم با نفرت و خشم رد نشویم.

میشود دوستشان داشت و اجازه داد این دوست داشتنِ بدون وابستگی به شرایط و رفتارِ آدمها آنقدر در درون ما رشد کند که ما را به "انسانیت " نزدیک تر کند.


پ.ن: دوست داشتن یک جریان گرم کننده و آرامش بخش است و اصلا به معنای محبت زیادی و یا اصرار برای داشتن کسی و یا تلاش زیادی در رابطه نیست.


پ.ن:  برای من دوست داشتن آدمها ، شبیه تصویر یک دریاچه ی زیبای آرامش بخش است. هر از گاهی از قسمت های تاریکم دور میشوم به این دریاچه پناه میآورم و به خودم می‌گویم: "نترس، هیچ طرد شدنی واقعی نیست. آنچه از آدمها و خاطراتشان باقی میماند بازی ذهن تو از برداشتهای سوگیرانه تو است. هیچ چیز این واقعیت را نمیتواند تحریف کند پونه. ادمها جدا از رفتارهای پر ضد و نقیضشان، بی شک دوست داشتنی اند."


پونه مقیمی