-
لحظههای ساده - افشین یداللهی
چهارشنبه 19 اسفند 1394 15:19
میشه خدا رو حس کرد تو لحظههای ساده تو اضطراب عشق و گناه بیاراده بیعشق عمر آدم بیاعتقاد میره هفتاد سال عبادت یک شب به باد میره وقتی که عشق آخر تصمیمشو بگیره کاری نداره زوده یا حتی خیلی دیره ترسیده بودم از عشق، عاشق تر از همیشه هر چی محال میشد، با عشق داره میشه عاشق نباشه آدم حتی خدا غریبهس از لحظههای حوا، هوا...
-
دست و پا بسته و رنجور به چاه افتادن - حامد عسکری
سهشنبه 18 اسفند 1394 17:43
دست و پا بسته و رنجور به چاه افتادن به از آن است که در دام نگاه افتادن سیب شیرین لبت باشد و آدم نخورد؟ تو بهشتی و چه بیم از به گناه افتادن لاک پشتانه به دنبال تو می آیم و آه چه امیدی که پی باد به راه افتادن؟ آخر قصه ی هر بچه پلنگی این است : پنجه بر خالی و در حسرت ماه... افتادن با دلی پاک، دلی مثل پر قو سخت است سر و...
-
آن قدر به تو نزدیک بودم - شمس لنگرودی
سهشنبه 18 اسفند 1394 09:55
آن قدر به تو نزدیک بودم که تو را ندیدم در تاریکی خود، به تو لبخند می زنم شکرانۀ روزهایی که کنار تو راه رفته ام . شمس لنگرودی
-
سری به سینه خود تا صفا توانی یافت - شهریار
دوشنبه 17 اسفند 1394 17:37
سری به سینه خود تا صفا توانی یافت خلاف خواهش خود تا خدا توانی یافت در حقایق و گنجینه ادب قفل است کلید فتح به کنج فنا توانی یافت به هوش باش که با عقل و حکمت محدود کمال مطلق گیتی کجا توانی یافت جمال معرفت از خواب جهل بیداریست بجوی جوهر خود تا جلا توانی یافت تحولی است که از رنجها پدید آید نه قصه ای که به چون و چرا توانی...
-
ایدل چو زمانه میکند غمناکت - خیام
یکشنبه 16 اسفند 1394 15:57
ایدل چو زمانه میکند غمناکت ناگه برود ز تن روان پاکت بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند زان پیش که سبزه بردمد از خاکت خیام
-
بانوی من! - نادر ابراهیمی
دوشنبه 10 اسفند 1394 08:23
بانوی من ! یک روز عاقبت قلبت را خواهم شکست _ یک روز عاقبت . نه با سفری یک روزه نه با سفری بلند بل با آخرین سفر یک روز عاقبت قلبت را خواهم شکست _ یک روز عاقبت . نه با کلامی کم توشه از مهربانی نه با سخنی توبیخ کننده بل با آخرین کلام . یک روز عاقبت قلبت را خواهم شکست _ یک روز عاقبت . تو باید بدانی عزیز من باید بدانی که...
-
بیداد رفت لاله بر باد رفته را - شهریار
یکشنبه 9 اسفند 1394 17:33
بیداد رفت لاله بر باد رفته را یا رب خزان چه بود بهار شکفته را هر لاله ای که از دل این خاکدان دمید نو کرد داغ ماتم یاران رفته را جز در صفای اشک دلم وا نمی شود باران به دامن است هوای گرفته را وای ای مه دو هفته چه جای محاق بود آخر محاق نیست که ماه دو هفته را برخیز لاله بند گلوبند خود بتاب آورده ام به دیده گهرهای سفته را...
-
زین همرهان همراز من تنها توئی تنها بیا - شهریار
یکشنبه 9 اسفند 1394 17:21
زین همرهان همراز من تنها توئی تنها بیا باشد که در کام صدف گوهر شوی یکتا بیا یارب که از دریا دلی خود گوهر یکتا شوی ای اشک چشم آسمان در دامن دریا بیا ما ره به کوی عافیت دانیم و منزلگاه انس ای در تکاپوی طلب گم کرده ره با ما بیا ای ماه کنعانی ترا یاران به چاه افکنده اند در رشته پیوند ما چنگی زن و بالا بیا مفتون خویشم کردی...
-
ز دریچه های چشمم نظری به ماه داری - شهریار
یکشنبه 9 اسفند 1394 17:16
ز دریچه های چشمم نظری به ماه داری چه بلند بختی ای دل که به دوست راه داری به شب سیاه عاشق چکند پری که شمعی است تو فروغ ماه من شو که فروغ ماه داری بگشای روی زیبا ز گناه آن میندیش به خدا که کافرم من تو اگر گناه داری من از آن سیاه دارم به غم تو روز روشن که تو ماهی و تعلق به شب سیاه داری تو اگر به هر نگاهی ببری هزارها دل...
-
به ملازمان سلطان که رساند این دعا را - حافظ
دوشنبه 3 اسفند 1394 18:27
به ملازمان سلطان که رساند این دعا را که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی تو از این چه سود داری که نمیکنی مدارا همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام...
-
ساقی، ار جام می، دمادم نیست - عراقی
دوشنبه 3 اسفند 1394 15:54
ساقی، ار جام می، دمادم نیست جان فدای تو، دردیی کم نیست من که در میکده کم از خاکم جرعهای هم مرا مسلم نیست جرعهای ده، مرا ز غم برهان که دلم بیشراب خرم نیست از خودی خودم خلاصی ده کز خودم زخم هست مرهم نیست چون حجاب من است هستی من گر نباشد، مباش، گو: غم نیست ز آرزوی دمی دلم خون شد که شوم یک نفس درین دم نیست بهر دل درهم...
-
یک اشتباه و یک دهه در خود فرو شدن -محمدعلی بهمنی
یکشنبه 2 اسفند 1394 18:14
یک اشتباه و یک دهه در خود فرو شدن با نیش خند آینه ها روبرو شدن این سهم یا سزای تو-اما،جزای من محکوم تا همیشه ی راز مگو شدن حتی به رستخیز زبان وا نمیکنم آسوده باش،نیست مرامم دورو شدن ده سال با دروغ تو خوش بود حال من حالا چه سود میبری از راستگو شدن ایهام و استعاره و تمثیل و نقطه چین آسان که نیست شاعر چشمان او شدن !...
-
زمونه - افشین یداللهی
یکشنبه 2 اسفند 1394 15:36
چه رسمی داری ای دوره زمونه که هر روزت یه جا عاشق کشونه هزاران سال که میجنگه آدم نمی دونه گرفتار جنونه زمونه آی زمونه آی زمونه یکی با فرق زخمی توی محراب یکی غرق به خون لب تشنه آب یکی پاهاشو رو مین جا گذاشته یکی پاشیده خونش روی مهتاب نفسهای بهار و گاز خردل رو خاک آسمون رگبار تاول همیشه عاشق از جونش گذشته که عشق آسان...
-
کجایی - علیرضا روشن
یکشنبه 2 اسفند 1394 12:50
در صدا کردنِ نامِ تو یک «کجایی؟» پنهان است .. یک کاش میبودی یک کاش باشی یک کاش نمیرفتی من نامِ تو را حذف به قرینهیِ این همه دلتنگی و پرسش صدا میزنم... علیرضا روشن
-
دو اسبه پیک نظر میدوانم از چپ و راست - عراقی
دوشنبه 26 بهمن 1394 11:43
دو اسبه پیک نظر میدوانم از چپ و راست به جست و جوی نگاری، که نور دیده ٔ ماست مرا، که جز رخ او در نظر نمیآید دو دیده از هوس روی او پر آب چراست؟ چو غرق آب حیاتم چه آب میجویم؟ چو با من است نگارم چه میدوم چپ و راست؟ نگاه کردم و در خود همه تو را دیدم نظر چنین نکند آن که او به خود بیناست به نور طلعت تو یافتم وجود تو را...
-
آن کمان ابرو کند چون میل تیرانداختن - هاتف اصفهانی
دوشنبه 26 بهمن 1394 08:41
آن کمان ابرو کند چون میل تیرانداختن ناوک او را نشان میباید از جان ساختن سروران چون گو به پای توسنش بازند سر چون کند آن شهسوار آهنگ چوگان باختن داد مظلومان بده تا چند ای بیدادگر رخش بیداد و ستم بر دادخواهان تاختن باغبان پرداخت گلشن را، اکنون باید به می در چمن ز آیینه ٔ دل زنگ غم پرداختن سازگاری چون ندارد یار هاتف...
-
ماهم که هاله ای به رخ از دود آهش است - شهریار
یکشنبه 25 بهمن 1394 18:18
ماهم که هاله ای به رخ از دود آهش است دائم گرفته چون دل من روی ماهش است دیگر نگاه وصف بهاری نمی کند شرح خزان دل به زبان نگاهش است دیدم نهان فرشته شرم و عفاف او آورده سر به گوش من و عذرخواهش است بگریخته است از لب لعلش شکفتگی دائم گرفتگی است که بر روی ماهش است افتد گذار او به من از دور و گاهگاه خواب خوشم همین گذر گاه...
-
یک شب دلی - افشین یداللهی
چهارشنبه 21 بهمن 1394 15:21
یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد اما مرا به عمق درونم کشید و رفت یک آسمان ستاره ی آتش گرفته را بر التهاب سرد قرونم کشید و رفت من در سکوت و بغض و شکایت ز سرنوشت خطی به روی بخت نگونم کشید و رفت تا از خیال گنگ رهایی رها شوم بانگی به گوش خواب سکونم کشید و...
-
دهاتی - محمدعلی بهمنی
سهشنبه 20 بهمن 1394 15:23
ساده بگم دهاتی ام اهل همین نزدیکیا همسایه روشنی و هم خونه تاریکیا ساده بگم ساده بگم بوی علف میده تنم هنوز همون دهاتیم با همه شهری شدنم باغ غریب ده من گلهای زینتی نداشت اسب نجیب ده من نعلای قیمتی نداشت اما همون چهار تا دیوار با بوی خوب کاگلش اما همون چن تا خونه با مردم ساده دلش برای من که عکسمو مدتیه تو آب چشمه ندیدم...
-
نامی از هزار نام - قیصر امین پور
دوشنبه 19 بهمن 1394 15:03
ای شما ! ای تمام عاشقان ِ هر کجا ! از شما سوال میکنم : نام یک نفر غریبه را در شمار نامهایتان اضافه میکنید؟ یک نفر که تا کنون ردپای خویش را لحن مبهم صدای خویش را شاعر سرودههای خویش را نمیشناخت گرچه بارها و بارها نام این هزار نام را از زبان این و آن شنیده بود یک نفر که تا همین دو روز پیش منکر نیاز گنگ سنگ بود...
-
رفاقت گاهی اشکه گاهی خونه - افشین یداللهی
چهارشنبه 14 بهمن 1394 15:24
رفاقت گاهی اشکه گاهی خونه رفاقت گاهی از جنس جنونه یه وقتایی تموم ِ دین و دنیا برای آدمای بی نشونه همون بی ادعاهایی که گاهی نمی دونی چقدر عاشق تر از مان همونایی که حتی از خدا هم به این آسونیا چیزی نمیخوان اگه عشقی نبود فقط رفاقت می تونست عشقو تو دنیا بیاره نمیشه دل به عشق ِ اون کسی داد که میتونه رفیقو جا بذاره رفاقت...
-
بلیط قطار را پاره میکنم - گروس عبدالملکیان
چهارشنبه 14 بهمن 1394 08:26
بلیط قطار را پاره میکنم و با آخرین گلهی گوزنها به خانه برمیگردم آنقدر شاعرم که شاخهایم شکوفه داده است ! و آوازم چون مهای بر دریاچه میگذرد : شلیک هر گلوله خشمی است که از تفنگ کم میشود سینهام را آماده کردهام تا تو مهربانتر شوی ... گروس عبدالملکیان
-
از کفر من تا دینِ تو راهی به جز تردید نیست - افشین یداللهی
سهشنبه 13 بهمن 1394 15:28
از کفر من تا دینِ تو راهی به جز تردید نیست دلخوش به فانوسم نکن! اینجا مگر خورشید نیست با حس ویرانی بیا تا بشکند دیوار من چیزی نگفتن بهتر از تکرار طوطی وارِ من بی جستجو ایمان ما از جنس عادت می شود حتی عبادت بی عمل وهم سعادت می شود با عشق آنسوی خطر جایی برای ترس نیست در انتهای موعظه دیگر مجال درس نیست کافر اگر عاشق شود،...
-
غزل شماره ۱ - مکتب حافظ - شهریار
سهشنبه 13 بهمن 1394 08:46
گذار آرد مه من گاهگاه از اشتباه اینجا فدای اشتباهی کآرد او را گاهگاه اینجا مگر ره گم کند کو را گذار افتد به ما یارب فراوان کن گذار آن مه گم کرده راه اینجا کله جا ماندش این جا و نیامد دیگرش از پی نیاید فی المثل آری گرش افتد کلاه اینجا نگویم جمله با من باش و ترک کامکاران کن چو هم شاهی و هم درویش گاه آنجاو گاه اینجا هوای...
-
زندگی - مسعود فردمنش
سهشنبه 13 بهمن 1394 07:26
زندگی را آنچنان سخت مگیر من نمی گیرم هیچ آنچنان سخت مگیر، که من نمی میرم هیچ من نمی گیرم هیچ جا ی شکرش باقیست ، تن سالم دارم گردنی امن و امان از تیغ ظالم دارم آبرویی آنچنان و بر و رویی کم و بیش دست بی آز و طمع دارم و سر درون لاک دل خویش نه دلم در پی آزار کسی ست نه نگاهم شور ، بر گرمی بازار کسی ست وضع من عالی نیست جا ی...
-
زلف او برده قرار خاطر از من یادگاری - شهریار
دوشنبه 12 بهمن 1394 17:03
زلف او برده قرار خاطر از من یادگاری من هم از آن زلف دارم یادگاری بیقراری روزگاری دست در زلف پریشان توام بود حالیا پامالم از دست پریشان روزگاری چشم پروین فلک از آفتابی خیره گردد ماه من در چشم من بین شیوه شب زنده داری خود چو آهو گشتم از مردم فراری تاکنم رام آهوی چشم تو ای آهوی از مردم فراری گر نمی آئی بمیرم زانکه مرگ بی...
-
باش - علیرضا روشن
دوشنبه 12 بهمن 1394 12:59
باش؛ تا بی اشتها شوم نباشی اگر نان میخرم و آب میخورم باش؛ تا به هرچه غیر تو بی اشتها شوم مثل دو عاشق که ساعتِ نگاه کردن را به غذا خوردن تلف نمیکنند. علیرضا روشن
-
در این زمانه - قیصر امین پور
دوشنبه 12 بهمن 1394 10:58
در این زمانه هیچکس خودش نیست کسی برای یک نفس خودش نیست همین دمی که رفت و بازدم شد نفس ـ نفس، نفس ـ نفس خودش نیست همین هوا که عین عشق پاک است گره که خود با هوس خودش نیست خدای ما اگر که در خود ماست کسی که بیخداست، پس خودش نیست دلی که گرد خویش میتند تار، اگرچه قدر یک مگس، خودش نیست مگس، به هرکجا، بهجز مگس نیست ولی...
-
مپرس ای گل ز من کز گلشن کویت چسان رفتم - هاتف اصفهانی
دوشنبه 12 بهمن 1394 10:40
مپرس ای گل ز من کز گلشن کویت چسان رفتم چو بلبل زین چمن با ناله و آه و فغان رفتم نبستم دل به مهر دیگران اما ز کوی تو ز بس نامهربانی دیدم ای نامهربان رفتم منم آن بلبل مهجور کز بیداد گلچینان به دل صد خار خار عشق گل از گلستان رفتم منم آن قمری نالان که از بس سنگ بیدادم زدند از هر طرف از باغت ای سرو روان رفتم به امیدی جوانی...
-
ماهم که هاله ای به رخ از دود آهش است - شهریار
چهارشنبه 7 بهمن 1394 17:23
ماهم که هاله ای به رخ از دود آهش است دائم گرفته چون دل من روی ماهش است دیگر نگاه وصف بهاری نمی کند شرح خزان دل به زبان نگاهش است دیدم نهان فرشته شرم و عفاف او آورده سر به گوش من و عذرخواهش است بگریخته است از لب لعلش شکفتگی دائم گرفتگی است که بر روی ماهش است افتد گذار او به من از دور و گاهگاه خواب خوشم همین گذر گاه...