شعر و دکلمه
شعر و دکلمه

شعر و دکلمه

سوار خنگ خوش‌رفتارم امشب - فایز


سوار خنگ خوش‌رفتارم امشب

روانه جانب دلدارم امشب

چو سلطان حبش فایز ز شوقش

جهان زیر نگین پندارم امشب


فایز

 

زندگینامه - زایر محمدعلی دشتی




زایر محمدعلی دشتی متخلص به فایز و مشهور به فایز دشتی یا فایز دشتستانی (۱۲۱۳-۱۲۸۹ ه ش) دوبیتی‌سرای اهل شهرستان دشتی استان بوشهر است که دوبیتی‌هایش او را از نمایندگان شاخص شعر عامه و ادبیات فولکلوریک نموده است. شماره دوبیتی‌های فایز به درستی معلوم نیست، در برخی جزوه‌ها تعداد دوبیتی‌های این شاعر را به تفاوت بین ۱۳۴ ـ ۲۷۹ ـ ۲۸۲ ـ ۳۳۲ ذکر کرده‌اند. او تقریباً در همه دوبیتی‌هایش از تخلص بهره می‌گیرد و بیشتر از هر چیز عشق به «پری» و بیان سوز هجرانش را به نمایش می‌گذارد.

 

فایز


 

بگو با دلبر ترسایی امشب - فایز


بگو با دلبر ترسایی امشب

چه می‌شد گر که بی ترس آیی امشب

لبان خشک فایز را ز رحمت

بر آن لعل لب ترسایی امشب 

 

فایز

 

صنم تا کی دل ما را کنی آب - فایز


صنم تا کی دل ما را کنی آب

دل نازک ندارد اینقدر تاب

اگر تو راست می‌گویی به فایز

به بیداری بیا پیشم نه در خواب

 

فایز


 

سحرگه زورق سیمین مهتاب - فایز


سحرگه زورق سیمین مهتاب

چو در دریای اخضر گشت غرقاب

بت فایز ز هامون سر برآورد

دوباره شد شب مهتاب احباب


فایز


 

به رخ جا داده‌ای زلف سیه را - فایز


به رخ جا داده‌ای زلف سیه را

به کام عقرب افکندی تو مه را

که دیده عقرب جراره فایز؟

زند پهلو به ماه چارده را


فایز


 

اگر خواهی بسوزانی جهان را - فایز


اگر خواهی بسوزانی جهان را

رخی بنما بیفشان گیسوان را

بت فایز اشارت کن به ابروت

بکش تیغ و بکش پیر و جوان را


فایز


 

به زیر پرده آن روی دل‌آرا - فایز


به زیر پرده آن روی دل‌آرا

بود چون شمع در فانوس پیدا

دل فایز چو پروانه به دورش

مدامش سوختن باشد تمنا

 

فایز

 

دلم در نزد جانان است امشب - فایز


دلم در نزد جانان است امشب

چو مرغ نیم بریانست امشب

کبابی از دل فایز بسازید

که سرو ناز مهمان است امشب

 

فایز



 

دلم در نزد جانان است امشب - فایز


دلم در نزد جانان است امشب

چو مرغ نیم بریانست امشب

کبابی از دل فایز بسازید

که سرو ناز مهمان است امشب

 

فایز

 


ز من گشتی جدا ای سرو آزاد - فایز


ز من گشتی جدا ای سرو آزاد

نبودم یک زمانی بی تو دلشاد

چه کردم ای مه فایز که هرگز

نه یادم کردی و نه رفتی از یاد

 

فایز


مرا خلد برین دی بودیم جا - فایز


مرا خلد برین دی بودیم جا

کنونم دوزخ است امروز ماوا

نمانده دی نماند فایز امروز

خدا داند چه باشد حال فردا

 

فایز