Christian Bobin is a French author and poet. Bobin received the 1993 Prix des Deux Magots for the book Le Très-Bas.
Born: April 24, 1951 (age 66), Le Creusot, France
کریستین بوبن، نویسنده فرانسوی زاده ۲۴ آوریل ۱۹۵۱ است. او پس از تحصیل در رشته فلسفه به نویسندگی روی آورد و تا کنون بیش از ۳۰ اثر از او منتشر شدهاست. کودکی، عشق و تنهایی دستمایه خلق آثار اوست. آثار بوبن مانند زنجیر به هم پیوستهاند، هر یک تصویر دیگری را روشن ساخته ودر کنار هم، تابلوی زندگی و افکار نویسنده را شکل میدهند. برای او تجربههای ساده زندگی ـ کودکی، عشق، تنهایی ـ دستمایه خلق آثاری عاشقانهاست. بوبن بیش از آن که به مضامین و کلمات اهمیت دهد، به آوا و لحن کلام میپردازد؛ با این حال نوشتههای او سرشار از اندیشهاند. اندیشهای که از زندگی عاشقانه اش و از عشقش به زندگی سرچشمه میگیرد. برای بوبن نوشتن، سراییدنِ آواهاست.
کرستین بوبن نویسندهٔ فرانسوی در تاریخ ۲۴ آوریل ۱۹۵۱ در "Saone-et-Loire" به دنیا آمد، "Le Creusot" شهری که او هیچ وقت ترک نکرد (او در یک خانه ساده که در آن زمان در یک آتشنشانی واقع شده بود زندگی میکند)
پدر او طراح کارخانه اشنایدر میباشد و کار مادر او خواندن است، او پس از تحصیل در رشته فلسفه در جاهای زیادی شروع به کار کرد، یک کتابخانه شهری در آتن، یک موزه در "Le Creusot" و سرانجام وارد محیط روزنامهنگاری شد که این روزنامه کار خود را در سال ۱۹۸۹ پایان داد.
اولین نوشته او در اوایل سال ۱۹۸۰ به نشر درآمد که مورد توجه افراد زیادی قرار نگرفت.
موفقیت او بعدها به لطف کتاب بسیار فروتن (The Very Low) در سال ۱۹۹۲ حاصل شد.
کتاب فراتر از بودن او ادای احترام به یکی از دوستان مؤنث خود میباشد که بر اثر پارگی آنورسیم در سن ۴۴ سالگی درگذشت.
کریستین در سال ۱۹۹۷ پس از ۲۰ سال سبیلهای خود را تراشید.
کریستین بوبن
Sylvia Plath was an American poet, novelist, and short-story writer. Born in Boston, she studied at Smith College and Newnham College at the University of Cambridge before receiving acclaim as a poet and writer.
Born: October 27, 1932, Jamaica Plain, Boston, Massachusetts, United States
Died: February 11, 1963, Primrose Hill, London, United Kingdom
Poems: Daddy, Lady Lazarus, Mad Girl's Love Song, Tulips, Ariel, MORE
Movies: The Bell Jar
سیلویا پلات (به انگلیسی : Sylvia Plath) (زاده ۲۷ اکتبر ۱۹۳۲ - درگذشته ۱۱ فوریه ۱۹۶۳)، شاعر، رماننویس، نویسندهٔ داستانهای کوتاه، و مقالهنویس آمریکایی است.
وی بیشتر شهرت خویش را وامدار اشعارش است. علاوه بر اشعار، کتاب حباب شیشه که اثری شبه زندگینامهای است که بر مبنای حیات خودش و کشمکشهایش با بیماری افسردگی، نوشته شده است نیز کتابی مشهور است.
زندگینامه
سیلویا پلات در ۲۷ اکتبر ۱۹۳۲ در بیمارستان رابینسون مموریال شهر بوستون ایالت ماساچوست به دنیا آمد. او اولین فرزند اوتو پلات و ارلیا پلات بود. پدرش در پانزده سالگی از قسمت شرقی آلمان که به راهروی لهستانی مشهور بود به آمریکا آمده بود و کرسی استادی زیستشناسی را در دانشگاه بوستون در اختیار داشت. مادرش از پدر و مادری اتریشی در بوستون زاده شد و هنگامی که دانشجوی فوق لیسانس ادبیات انگلیسی و آلمانی بود با اتو پلات آشنا شد و باهم ازدواج کردند. سیلویا پلات هشت ساله بود که پدرش - که بسیار ستایشاش میکرد - را از دست داد. او در کالج اسمیت به تحصیل پرداخت و با نمراتی درخشان از آنجا فارغالتحصیل شد.
او در سال (۱۹۵۳) وقتی مادرش به او اطلاع داد که در کلاس نویسندگی فرانک اوکانر پذیرفته نشده به شدت افسرده شد. در ماه اوت همان سال با بلعیدن ۵۰ قرص خواب برای اولین بار اقدام به خودکشی میکند ولی برادرش از آن اطلاع پیدا میکند و او را به بیمارستان منتقل میکند. در آنجا چند ماه تحت درمان و روانکاوی قرار داشت و تحت مداوا با شوک الکتریکی قرار گرفت. شرح وقایع این روزهای او بعدها دست مایهٔ تنها رمان او یعنی حباب شیشه قرار گرفتند.
در سالهای بعد، او با استفاده از یک بورس تحصیلی به بریتانیا رفت. در دانشگاه کمبریج با تد هیوز شاعر بلندپایهٔ انگلیسی آشنا شد. ایشان در ژوئن سال (۱۹۵۶) ازدواج کردند.
اولین فرزند این زوج «فریدا»، در آوریل (۱۹۶۰) و دومین فرزندشان «نیکلاس»، در ژانویه (۱۹۶۲) به دنیا آمدند. در این دوران پلات تفاوت میان روشنفکر بودن، همسر بودن، و مادر بودن را درک میکند. وی در پاییز ۱۹۶۲ از تد هیوز جدا میشود.
سیلویا پلات سرانجام در فوریه ۱۹۶۳ با گاز خودکشی کرد. بسیاری از علاقهمندان سیلویا پلات، بیبندوباری تد هیوز را عامل از هم پاشیدگی روانی وی و خودکشی او میدانند و بارها عنوان هیوز را از روی سنگ قبر او کندهاند. ارلیا پلات مینویسد که او در ژوئن ۱۹۶۲ به دیدار سیلویا رفته است اما دریافته که کشمکش شدیدی میان دخترش و تد هیوز وجود دارد. او و دیگران این را به رابطه تد هیوز با زنی دیگر و ناتوانی سیلویا در خو گرفتن به این وضع نسبت میدادند.
مشرف الدین مصلح بن عبدالله شیرازی شاعر و نویسندهٔ بزرگ قرن هفتم هجری قمری است. تخلص او "سعدی" است که از نام اتابک مظفرالدین سعد پسر ابوبکر پسر سعد پسر زنگی گرفته شده است. وی احتمالاً بین سالهای ۶۰۰ تا ۶۱۵ هجری قمری زاده شده است. در جوانی به مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد رفت و به تحصیل ادب و تفسیر و فقه و کلام و حکمت پرداخت. سپس به شام و مراکش و حبشه و حجاز سفر کرد و پس از بازگشت به شیراز، به تألیف شاهکارهای خود دست یازید. وی در سال ۶۵۵ سعدینامه یا بوستان را به نظم درآورد و در سال بعد (۶۵۶) گلستان را تألیف کرد. علاوه بر اینها قصاید، غزلیات، قطعات، ترجیع بند، رباعیات و مقالات و قصاید عربی نیز دارد که همه را در کلیات وی جمع کردهاند. وی بین سالهای ۶۹۰ تا ۶۹۴ هجری در شیراز درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد.
از سعدی آثار زیر از طریق این پایگاه در دسترس قرار گرفته است:
دیوان اشعار
بوستان
گلستان
مواعظ
سعدی
زایر محمدعلی دشتی متخلص به فایز و مشهور به فایز دشتی یا فایز دشتستانی (۱۲۱۳-۱۲۸۹ ه ش) دوبیتیسرای اهل شهرستان دشتی استان بوشهر است که دوبیتیهایش او را از نمایندگان شاخص شعر عامه و ادبیات فولکلوریک نموده است. شماره دوبیتیهای فایز به درستی معلوم نیست، در برخی جزوهها تعداد دوبیتیهای این شاعر را به تفاوت بین ۱۳۴ ـ ۲۷۹ ـ ۲۸۲ ـ ۳۳۲ ذکر کردهاند. او تقریباً در همه دوبیتیهایش از تخلص بهره میگیرد و بیشتر از هر چیز عشق به «پری» و بیان سوز هجرانش را به نمایش میگذارد.
فایز
حکیم ابوالفتح عمربن ابراهیم الخیامی مشهور به "خیام" فیلسوف و ریاضیدان و منجم و شاعر ایرانی در سال ۴۳۹ هجری قمری در نیشابور زاده شد. وی در ترتیب رصد ملکشاهی و اصلاح تقویم جلالی همکاری داشت. وی اشعاری به زبان پارسی و تازی و کتابهایی نیز به هر دو زبان دارد. از آثار او در ریاضی و جبر و مقابله رساله فی شرح ما اشکل من مصادرات کتاب اقلیدس، رساله فی الاحتیال لمعرفه مقداری الذهب و الفضه فی جسم مرکب منهما، و لوازم الامکنه را میتوان نام برد. وی به سال ۵۲۶ هجری قمری درگذشت. رباعیات او شهرت جهانی دارد.
خیام
مسعود فردمنش (زادهٔ ۱ اسفند ۱۳۲۸ در سرچشمه تهران)، ترانه سرای، خواننده و آهنگساز ایرانی مقیم لس آنجلس است. بیشتر شهرت وی به سبب ترانههای او است.
او از دوران کودکی به شعر و ادبیات فارسی علاقه داشت و با وجود رشته دبیرستانی که ریاضی بود، به دنبال ادبیات رفت و به سرودن شعر و ترانه مشغول شد. نخستین شعری که از مسعود فردمنش معروف شد شعری است به نام «عروس نازت میشم» که با صدای نسرین منتشر گردید.
مسعود فردمنش در سال ۱۹۸۵ (میلادی) به لس آنجلس مهاجرت کرد و در آنجا مشغول به کار شد. فردمنش با کمک آهنگساز سرشناس صادق نوجوکی کارهای پرشمار و ماندگاری مانند آلبوم «خاطره شماره ۷» را تولید کرد.
مسعود فردمنش با هنرمندانی نظیر معین، ستار، مارتیک، حبیب، شهرام شب پره، شهره صولتی، شاهرخ شاهید، سیاوش قمیشی، ابی و... همکاری داشته است.
مسعود فردمنش
محمود دولتآبادی زادهٔ ۱۰ مرداد ۱۳۱۹ دولتآباد سبزوار نویسنده، نمایشنامه نویس و فیلمنامهنویس اهل ایران است.
رمان بلند ده جلدی کلیدر مشهورترین و با ارزشترین اثر دولتآبادی میباشد، کلیدر، دولتآبادی را به کسب جایزهٔ نوبل ادبیات بسیار نزدیک کرد.
آثار دولتآبادی به زبانهای انگلیسی،فرانسوی،ایتالیایی، نروژی، سوئدی،چینی، کردی، عربی،هلندی، عبری و آلمانی ترجمه شدهاند.
محمود دولتآبادی چندین نمایشنامه و فیلمنامه را به نگارش درآورده است، او همچنین سابقه بازیگری در تئاتر و سینما را دارد،
اقتباس از آثار دولتآبادی ساخت چند فیلم را بههمراه داشته است.
فضای اکثر نوشتههای دولتآبادی در روستاهای خراسان رخ میدهد و رنج و مشقت روستاییان شرق ایران را به تصویر میکشد.
دولتآبادی در سال ۲۰۱۳ برگزیده جایزهٔ ادبی یان میخالسکی سوییس شد.
در ۲۵ آبان ماه ۱۳۹۳ معادل ۱۶ نوامبر ۲۰۱۴ جایزه شوالیه ادب و هنر فرانسه توسط سفیر دولت فرانسه در تهران و در محل رزیدانس سفارت فرانسه به محمود دولتآبادی نویسنده پیشکسوت و برجسته ایرانی اهدا شد.
محمود دولت ابادی
زندگی نامه پژمان بختیاری، محقق، مترجم و شاعر بزرگ معاصر (۱۳۵۳ـ ۱۲۷۹)
حسین پژمان بختیاری، محقق، مترجم و شاعر برجسته معاصر، در سال ۱۲۷۹ هجری شمسی در تهران متولد شد، اما زادگاه اصلی و دیار پدری وی «دشتک بختیاری» از توابع استان چهارمحال بختیاری است که در دامنه کوهساران بلند بختیاری منتهی به «زردکوه» و در کنار سرچشمه های اصلی رود «کارون» قرار دارد.
پدرش«علیمرادخان میرپنج» از سلسله خوانین بختیاری و از سرداران دوره مشروطیت بود که در دشتک سکنی داشت. وی در اواخر دوره قاجاریه به منظور تصدی مناصب نظامی به تهران مهاجرت کرد و پس از مدتی مورد عنایت «امین السلطان اتابک اعظم و سپس مظفرالدین شاه قاجار» قرار گرفت و صاحب عنوان لشکری میرپنج (سرتیپ) گردید. علیمرادخان در جریان نهضت مشروطیت به همراه خواهرزاده خود «سردار اسعد بختیاری» (از سران بزرگ مشروطیت) به سپاهیان مشروطه خواه ملحق گردید و در فتح تهران مشارکت نمود. در مبارزات و جنگ های پس از مشروطه نیز فرمانده بخشی از قشون بختیاری بود و در راستای دفاع از مشروطیت نقش فعالی ایفا کرد.۱
پدر پژمان که پیش از این در بختیاری ازدواج کرده بود، در زمان اقامت در تهران نیز، با دختری جوان از خاندانی مشهور ازدواج می کند.۲ پژمان بختیاری ثمره این ازدواج بود. مادر پژمان «عالمتاج قائم مقامی» متخلص به «ژاله» (۱۳۲۶ـ۱۲۶۲) از سلسله شریف سادات و از نوادگان «قائم مقام فراهانی» (صدراعظم و نویسنده مشهور دوره قاجاریه) بود. ژاله از زنان شاعر و قصیده سرای آن دوران به شمار می رفت که اشعار زیبا و پرخروش وی در دفاع از حقوق زنان مشهوراست.
تولد و جدایی پدر و مادر:
پژمان بختیاری در «روز سوم شعبان (مصادف با سالروز میلاد مسعود امام حسین(ع)، به سال ۱۳۱۸ هجری قمری (برابر با چهارم آبانماه ۱۲۷۹ ه.ش)۳ در محله حسن آباد تهران به دنیا آمد»۴
این وصلت نامتناسب و به تعبیری سیاسی۵ چندان پایدار نماند و به دلیل تفاوت سنی و ناسازگاری، اندکی بعد به جدایی انجامید. پژمان خود در این باره می نویسد: «ازدواج نامناسب مادرم که هجده سال در ناز و نعمت پرورده شده و دانشی بیش از زمان خود اندوخته بود با پدرم که نزدیک به پنجاه سال از عمرش در جنگ و سختی گذشته بود، دیری نپائید، به این معنی که مرا رها کرده، به خانه پدری رفت، بدون آنکه جدائی از شوهر را قطعی سازد.»۶ تلاش پدر پژمان برای بازگرداندن همسر چندان نتیجه نمی دهد، از این رو سعی می کند او را از دیدن فرزند محروم نماید. مادر هم لجاجت نشان می دهد و آن کودک در اوان زندگانی از دامان پر مهر مادر محروم می شود. در نتیجه، دیدار مادر و پسر، سالها میسر نمی شود و «نخستین بار پژمان ۲۷ ساله بود که مادرش او را می بیند»۷
دکتر باستانی پاریزی، مورخ نامدار معاصر، در مقدمه دیوان پژمان بختیاری می نویسد: «[علیمرادخان] احترام همسر را که از سادات است و از عادات بختیاری گری و ایلیت او سرچشمه گرفته، همه جا رعایت می کند و فقط با یک نهیب مردانه او را از لجاجت و دعوا باز می دارد ولی هرگز آزادی این زن را نگرفته و همیشه به او فرصت داده است که با شعر و عرفان و تاریخ، دمساز باشد»۸
این جدایی غم انگیز سرنوشت تلخی را برای این کودک بی پناه رقم می زند و از آن زمان به بعد که پژمان نوزادی بیش نبود، زندگانی توام با رنج و حرمان وی آغاز می شود. در چنین شرایطی که پدر وی نیز به دلیل سفر مداوم و اشتغال به امور لشگری کمتر می توانست در کنار فرزند باشد، پیرمردی به نام «کاکاعباسعلی»۹ که از خادمان و ملازمان علیمرادخان و از اهالی دشتک بختیاری بود، عهده دار سرپرستی و نگه داری از این کودک شیرخواره می گردد و تا دوران نوجوانی همچون پدری دلسوز در کنار وی مانده و با سختی و مشقت فراوان از او مواظبت می کند. پژمان بعدها از آن مرد شریف به نیکی یاد می کند و او را سرپرست واقعی خود می داند.۱۰ به هرحال دوران کودکی وی با محرومیت و مشقت بسیار و خالی از مهر مادری و توجه پدری سپری می گردد.
«ای بسا شب ها که اندر کودکی اشک ریزان، خفتم از بی مادری…
دیده ام از آسمان بیداد ها دارم از بیداد او فریادها…» (دیوان،ص۳۴۰)
از سن سه سالگی به بعد ، پدرش اصرار داشت که به وی خواندن و نوشتن و بویژه قرآن بیاموزد و در این راه سخت گیری می کند. با این وصف تا سن چهارسالگی اندکی خواندن و نوشتن را فرا می گیرد. «باری هنوز چهارسال نداشتم که از فشار مصائب، مانند بزرگان فکر می کردم، قرآن و کتابهای سبک را می خواندم و نامه های بی سر و ته کاکا عباسعلی، را می نوشتم»۱۱
پژمان در زادگاه خود:
درحدود سال ۱۲۸۵ هـ.ش.، به دلیل شیوع بیماری وبا در تهران، علیمرادخان، پژمان را به همراه بستگان خود به دیار بختیاری و زادگاه خود «دشتک» می فرستد. پژمان در زندگی نامه خودنوشت، که در مقدمه کتاب «خاشاک» و همچنین «کویر اندیشه» آمده است، از دوران زندگی در «دشتک بختیاری» به تفصیل یاد می کند: «درمعیَت برادر و خواهرم و چهل نفر سوار بختیاری، عازم دیار پدری شدم… چند روز بعد به «دشتک» رسیدیم. این قریه، زادگاه اعضاء خاندان ما بود که در پشت رشته مرتفع «زردکوه»، بر کنار شعبه اصلی «کارون»، جای داشت»۱۲
منطقه تاریخی دشتک در دامنه کوهساران بختیاری، سرزمین اجدادی خاندان پژمان بود. این دیار زادگاه و جایگاه برخی سرداران و بزرگان بختیاری است و از موقعیت جغرافیایی و فرهنگی ویژه ای در سرزمین بختیاری برخوردار است. دشتک در آن هنگام روستایی زیبا، در دامان رشته کوه های بلند بختیاری بود و در مرکز آن، مجموعه بزرگی شامل قلعه، مسجد، باغ و حمام خان وجود داشت که توسط پدر بزرگ و اجداد پژمان بنا شده بود و محل زندگی خاندان پدری او بود. عموی پژمان «محمدرضاخان» در آن روزگار، خان و حاکم این منطقه بود. به این ترتیب پژمان وارد خانواده پدری خود می شود. نامادری پژمان زنی از طایفه بختیاری بود که وی و دخترانش به پژمان علاقه ای وافـر داشتند ولی برادر ناتنی اش، جوادخان با او سر ناسازگاری داشت.۱۳
از آن تاریخ به بعد، بخش سرنوشت سازی از دوران رشد و بالندگی پژمان، در این منطقه از بختیاری سپری می گردد. در دشتک خواندن و نوشتن، اسب سواری، تیراندازی و فنون رزم را فرا می گیرد و به تجربه هایی فراموش ناشدنی دست می یابد که در سرنوشت ادبی و آینده وی تاثیر عمیقی بر جای می گذارد. زندگی در دامان طبیعت زیبا و مناظر دل انگیز اطراف دشتک، برای او شگفت انگیز و اثرگذار بود تا جائی که آن را سرآغاز تحولات روحی و الهام بخش زندگی شاعرانه ی خود می داند: «دیدن و بهره بردن از آن همه چیزهای زیبا، از آن همه کوه و بیشه و چشمه و دشت و صحرا، از آن زندگانی آرام و بی تکلف برای من و روح من، عوالم تازه ای به وجود می آورد.»۱۴
پژمان، نخستین بار در روستای دشتک بختیاری به مکتبخانه می رود و نزد «ملاعلی بنده»، که از مکتب داران قدیمی دشتک بود، مشغول به تحصیل می شود: «مکتبخانه ما مسجدی تاریک بود که چنار بسیار عظیم و چندصد ساله ای بر آن سایه می افکند… ملاعلی بنده،۱۵ استاد مکتب ما بود و تمام دختران و پسران دشتکی در محضرش درس می خواندند. برادرم جوادخان که بعدها کشته شد، هفته ای یک روز به مکتب آمده و به تعلیم مشق خط، مبادرت می ورزید. برادرم، خطی پخته داشت و در مدرسه «فلاحت» تحصیلات علمی خود را به پایان رسانیده بود. مرحوم مظفرالدین شاه، که ظاهراً مؤسس مدرسه مزبور بود، تصدیق او را با ده اشرفی جایزه، اعطا فرموده بود.»۱۶
محیط آرام و شاعرانه منطقه دشتک بختیاری با طبیعت زیبا و کوهساران بلند و باشکوه به تدریج الهام بخش افکار و اندیشه های شاعرانه ی او می گردد: «در آن مدت و این سفر، چیزهائی دیدم که می توانم آنها را محرک اصلی شعر خود بدانم… مناظر احمـد لیوِه۱۷ [دردشتک] از یک سو و جلال و کبریای خدائی در قیافه آرام یک نفر لُر عامی [درحال نماز] از سوی دیگر، روح و فکر مرا متمایل به شاعری ساخت و شاعری متشاعر به وجود آورد.»۱۸ پژمان در این سفر، مدت دو سال و بعدها نیز چندین سال را در دشتک گذراند. همچنین در دوران جوانی و میانسالی هم علی رغم دشواری راه در آن روزگار که مسافرت از تهران تا عمق کوه های بختیاری گاهی چندین ماه به طول می انجامید، بارها به زادگاه و سرزمین پدری خود رفت و آمد داشته است و برخی اشعار خود را در دشتک سروده بود.
ادامه تحصیلات در تهران
پس از گذشت چندین سال زندگی در دامان طبیعـت زیبای بختیاری به تهران باز می گردد. در تهران ابتدا در مدرسه «اشرف»، سپس در مدرسه فرانسوی «سن لویی» مشغول به تحصیل می گردد. وی در این مدرسه با «نیما یوشیج» همدرس بود. پدر وی که در این زمان به دلیل حضور مداوم در جنگ های پس از استقرار مشروطیت و دفاع از آن، اغلب در آذربایجان بسر می برد، پژمان را به خانواده هایی از آشنایان و دوستان خود می سپارد. این دوره نیز با تنهایی و تنگدستی و احساس تحقیر و سربار بودن، سپری می گردد. تنها چیزی که پدر از آن غفلت نمی ورزد، توجه به وضع تحصیل وی است که با پرداخت به موقع شهریه و حضور در مدرسه، به طور مرتب پی گیر آن می شود.
پژمان در سن ۹یا۱۰ سالگی بود که بار دیگر دست تقدیر، مسیر زندگی پررنج او را آشفته تر می سازد. پدرش علیمرادخان بختیاری پس از سپری کردن یک دوره بیماری، رهسپار دیار باقی می شود و او تنها سرپرست خود را نیز از دست می دهد: (۱۳۲۹ هـ.ق/ ۱۲۸۹ هـ.ش.)۱۹ «پدرم در جنگهای آذربایجان [دردفاع ازحکومت نوپای مشروطه] به سختی بیمار گردید و موقعی که به تهران بازگشت مرضش سخت و خطرناک شد… از این رو مورد عنایت «مجلس شورای ملی» گشته، لوحه افتخاری بدو عطا شد، اما به زودی در تهران درگذشت… جنازه پدرم، با جلالی که تا آن روز در تهران دیده نشده بود، در میان صفوف شاگردان بعضی از مدارس و نظامیان با موزیک و سواران بختیاری گذرانده… و با عده ای بالغ بر صد سوار بختیاری، به حضرت عبدالعظیم فرستادند و در اتاقی که در دالان فاصل صحن و حیات شاهی خریداری شده بود ، بخاک سپردند .»۲۰
علیمرادخان قبل از مرگ، سرپرستی پژمان را به خواهرزاده خود «علیقلی خان سردار اسعد» محوّل می کند و به همین منظور اموال قابل توجه خود را در تهران در اختیار سردار اسعد می گذارد، مشروط بر آنکه پژمان را برای ادامه تحصیل به فرانسه اعزام نماید، اما به دلیل غفلت و حوادث بعدی این موضوع تحقق نمی یابد.
«مادرم رفت و پدر خُفت و از آن هر دو بماند طفل نه ساله افسرده، چو شمع سحری»
پس از مرگ پدر، نامادری اش با اصرار از «سردار اسعد» تقاضا می کند که پژمان را همراه وی به بختیاری بفرستد، بدین ترتیب، چند سال دیگر را در قریه دشتک می گذراند. بعد از بازگشت به تهران دوباره مشغول به تحصیل می گردد. در این هنگام، سردار اسعد قیم وی، فلج و نابینا شده بود. که او نیز چند سال بعد وفات می یابد. (۱۳۳۶هـ.ق/۱۲۹۶ هـ.ش).
پس از مرگ سردار اسعد بزرگ، پسرش جعفرقلی خان اسعد (ملقب به سردار اسعد سوم) عهده دار سرپرستی پژمان می گردد. او نیز از رجال نامدار دوران مشروطیت و پس از آن بود و مدت ها عهده دار مناصبی همچون وزیر در کابینه اواخر مشروطه و حاکم برخی ولایات کشور بود. در اوایل حکومت رضاشاه نیز وزیر جنگ می شود، اما بعدها به اتهام توطئه علیه رضاشاه، زندانی گردیده و سپس به قتل می رسد. (۱۳۱۲هـ.ش). جعفرقلی خان اسعد در آن دوران با وجود اشتغالات فراوان کشوری، چندان توجهی به وضع زندگی و تحصیل پژمان نمی کند. و بعدها با نپرداختن شهریه، باعث اخراج وی از مدرسه می شود. با اینکه پدر پژمان ثروت و املاک زیادی در تهران و بختیاری باقی می گذارد، اما به قول خود پشیزی از اموال پدر نصیبش نمی گردد و همچنان روزگار را در فقر و پریشانی، سپری می کند.
پژمان مدتی نیز ملازم و همسفر جعفرقلی خان سردار اسعد» در جنگ ها و حکومت ولایات بود.۲۱ سپس در آن ایام که دیگر وارد سن جوانی شده بود به دلیل نیاز مالی و گذران زندگی، در وزارت پست و تلگراف مشغول کار می گردد (۱۳۰۶هـ.ش.) و تا سی و یک سال بعد که باز نشسته می شود، به خدمت خود در آنجا ادامه می دهد. (۱۳۳۷هـ.ش) به روایت اسناد، وی از بهترین کارکنان آن وزارتخانه بود و همواره به عنوان شخصیتی ادیب و دانشمند شناخته می شد.۲۲ پژمان در طول این مدت نیز به دنبال اندوختن مال و کسب موقعیت نبود و همچنان در تنگدستی روزگار را می گذراند. همچنانکه دکتر ایرج افشار در مقدمه ی کتاب «کویر اندیشه» (۱۳۷۲) اشاره می کند: «پژمان، از نعمات روزگار، تنها طبعی بلند، اندیشه ای شاعرانه، حساسیتی بسیار و توانائی استادانه در ادب فارسی، نصیب برد»۲۳
گرایش به شعر و ادب
پژمان در اوان جوانی، اولین گام های خود را بسوی دنیای شعر و ادب برداشت و با مطالعات مستمر و تحقیقات بسیار در متون ادبی و تاریخی، به تدریج در شعر و ادب، تبحر و اشتهار یافت. ابتدا در برخی نشریات، اشعاری کوتاه منتشر ساخت که با تشویق مخاطبان روبرو گردید. در آغاز «آرزو» و «سرمست» تخلص می کرد. اما بعدها تخلص خود را به «پژمان» مبدل نمود که این نامی با مسمی برای او بود و از روح پژمرده و زندگانی سراسر اندوهبار وی حکایت داشت. اما در اغلب اشعارش از ذکر نام و تخلص، خودداری می نمود:
«تاریخ زندگانی من غیرشکوه نیست خوش تر که ناشنیده گذارم نگفته را
در شعـر، نام خـود نبرم تا برون برم از یـاد روزگـار ، حـدیـث شنفته را»
نخستین اساتید پژمان در شعر و ادب «ملک الشعرا بهار»، «بدیع الزمان فروزانفر» و «وحید دستگردی» بودند که از اساتید نامدار تاریخ ادب ایران به شمار می آمدند. پژمان از محضر این ادیبان بهره های فراوان برد. علاوه بر آن در محافل و مجالس ادبی آن روزگار که با حضور شاعران و ادیبان بزرگ معاصر برگزار می شد، شرکت داشت.
استاد دانشمند، دکتر باستانی پاریزی در مقدمه دیوان پژمان، ضمن اشاره به معاشرت های او با شاعران بزرگ معاصر می نویسد: «پژمان بختیاری شاعری کوچک و مرد گمنامی نیست. آدمی که در مجالس نظمی و بزمیِ کسی چون «ایرج میرزا» خدای شعر قرن معاصر ما و در حضور «ادیب نیشابوری و استاد فروزانفر، شیخ الرئیس محمد هاشم میرزا و مرحوم احمد دهقان و بهمنیار کرمانی» به مهمانی رفته و در گفت و گوی ادبی آن ها شرکت می کرد و گفتگوی آن ها گاهی صورت محاجه به خود می گرفته، او کسی نیست که آدم گمنامی چون مخلص… بتواند در باب شعرش قلم بزند… شاعری مثل پژمان، که امثال «رهی معیری و گلچین معانی» افتخار داشته اند که شعرشان در اطلاعات ماهانه در کنار شعر پژمان چاپ می شود از تعریف و توصیف ما مستغنی است.»۲۴
چنانکه اشاره شد، پژمان بختیاری باشاعران و ادیبان بزرگ معاصر، همچون: «ملک الشعرای بهار، ایرج میرزا، جلال الدین همائی، نیما یوشیج، بدیع الزمان فروزانفر، وحید دستگردی، رهی معیری، امیری فیروزکوهی، استاد شهریار و…» دوستی و مراوده نزدیک داشت.۲۵ و خود نیز با دانش اندوزی فراوان در زمینه های گوناگون علمی و تسلط کم نظیر در شعر و ادب فارسی، از اساتید و صاحب نظران بزرگ زمانه گردید و آثار گرانسنگی برجای گذاشت.
پژمان شاعر و محقق پرکاری بود، در زمینه تاریخ و فرهنگ ایران زمین تحقیقات فراوان نمود و در تصحیح کتب ادبی کوشش به سزایی داشت. او همچنین به زبان فرانسه و عربی نیز تسلط داشت. با تسلط بر زبان فرانسه آثار زیادی را به فارسی ترجمه کرد و با مسافرت به کشورهای اروپایی نظیر فرانسه، انگلیس، ایتالیا و سوئیس و مطالعه در آثار شاعران این کشورها، با ادبیات مغرب زمین بویژه فرانسه، آشنایی یافت. از این رو وی علاوه بر مقام برجسته شاعری، محقق و مترجم توانمندی نیز بود و در طول عمر خویش بالغ بر چهـل اثر تالیف، تصحیح و یا ترجمه کرد و بیش از هفتاد مقاله یا اثر ادبی در نشریات معتبر آن دوران (از سال ۱۳۰۵تا ۱۳۵۳هـ.ش.) به چاپ رسانید.۲۶ البته برخی از آثار وی هنوز منتشر نشده است و برخی نیز در سالهای دور فقط در مجلات آن زمان یا به صورت محدود منتشر شدند. و دیوان وی نیز حاوی همه اشعار او نیست.
در انواع شعر و در قالب های مختلف ادبی، به ویژه در غزل سرایی دستی توانا داشت و سروده های نغز و زیبائی به یادگار گذاشت. می توان گفت، پژمان شاعری پیشرو و از سنت گرایان نوپرداز معاصر بود و در تحول شعر دوران معاصر اثرگذار بود، دکتر شفیعی کدکنی در جستجوی تحول شعر معاصر با اشاره به پیوند ادبیات مغرب زمین با ادب ایران، به نقش اثرگذار پژمان بختیاری در این تحول و لطافت و زیبایی شعر معاصر اشاره دارد.۲۷ اشعار پژمان سرشار از تعابیر بدیع و مضامین نو، است. بسیاری از غزلیات وی از طراوت و روح خاصی برخوردارند و برخی از آنها نیز شهرت به سزائی یافتند، از جمله غزل «حسرت عشق»:
«در کنج دلم عشق کسی خانـه ندارد کس جای در این خانه ویرانه ندارد..»
و همچنین غزل های پرشور دیگری که حکایت از روح مواج و درون پر تلاطم این شاعر حرمان دیده و رنج کشیده دارد. پژمان بختیاری همواره ارزش های معنوی و اخلاقی را می ستود و از معتقدان به اصول دین مبین اسلام و در حلقه ی دل باختگان و ارادتمندان به اهل بیت، بویژه مولای متقیان علی (ع) بود و در وصف آنان سروده های دل انگیزی دارد. از سوی دیگر، وطن پرستی پرشور و آزادی خواهی بلند نظر بود که همواره به سربلندی، استقلال و آزادی ایران می اندیشید و بیگانه ستیز بود. به مردم و میهن خویش عشق می ورزید و این موضوع در اشعار وی بویژه در شعر معروف وی با نام «مهر ایران زمین» (که در سال ۱۳۲۰ زمان اشغال ایران توسط متفقین سروده بود)، آشکار است:
«اگر ایران به جز ویران سرا نیست من این ویران سرا را دوست دارم
اگر تاریخ ما افسانه رنگ است من این افسانه ها را دوست دارم
نوای نای ما گر جانگداز است من این نای و نوا را دوست دارم…»(دیوان، ۴۲۴)
پژمان بختیاری شاعری وارسته و آزاده بود و هیچگاه در آن روزگار سخت دست بسوی ارکان قدرت و صاحبان زر و زور دراز نکرده است:
منت شاهان نصیـب من مباد گر کشم منّت ز ماهی می کشم
گر پناهی بایدم بردن به خلق دست سوی بی پناهی می کشم
«پژمان مدتی عضو شورای شعر و ترانه رادیو بود و با برنامه معروف گلها همکاری داشت برنامه ای که نخستین سرپرست آن داود پیرنیا، دومین رهی معیری و سومین آن خود او (پژمان بختیاری) بود»۱ بعضی از تصنیف های وی از جمله تصنیف زیبای «مولی علی» توسط گروه های مختلف موسیقی بعد از انقلاب اسلامی به اجرا درآمد و از رسانه ملی پخش گردید. بسیاری از هنرمندان و خوانندگان مشهور کشور نیز در آثار هنری خود از اشعار پژمان استفاده کردند.۲۸
پژمان و سرزمین بختیاری
تاریخ و تمدن دیرینه سرزمین بختیاری در آثار پژمان، جلوه ای خاص داشته و نشان از عشق و دلبستگی شاعر به زادگاه و تبار خود و دیار کهن بختیاری دارد. او در باب تاریخ، فرهنگ و ادبیات بختیاری، بسیار قلم زده است. علاوه بر مقالات و نوشته های متعدد در این زمینه، اشعار بلند و زیبایی نیز در وصف بختیاری سروده است که جاودانه شده اند. از این رو جایگاه وی به عنوان بزرگترین شخصیت علمی و ادبی بختیاری همچنان پابرجاست.۲۹ توصیف سرزمین بختیاری در شعر پژمان بسیار زیبا و دلنشین است از جمله در مثنوی «بختیاری»، از دیار پدری و ارزش های بختیاری سخن می راند و این سرزمین دیرینه را به شکل حماسی و به زیبایی وصف می کند. در قطعه «آخرین شیر بختیاری» نیز هم به همین موضوع اشاره می کند و در منظومه «شهید عفت» پاکدامنی و شجاعت زن بختیاری را می ستاید.
واپسین روزها
پژمان به دلیل سختی های روزگار و نابسامانی های زندگی سالیان زیادی در تجرد و تنهائی زیست، و در حالی که سنی از وی گذشته بود ازدواج می کند. ابتدا یک ازدواج ناموفق داشت، سپس با دختری در تهران ازدواج نمود که حاصل این ازدواج دو فرزند دختر و پسر است.۳۰ (۱۳۳۰)
وی در دهه آخر زندگی بسیار مورد توجه محافل ادبی و فرهنگی بود. در سال ۱۳۴۹ در تالار موزه باستان شناسی ایران، آیین تجلیل از شخصیت علمی و ادبی وی با حضور برخی شاعران و ادیبان برجسته کشور برگزار گردید.۳۱ در دوران پایانی عمر، مدت طولانی گرفتار بیماری و رنج ناشی از آن می شود و این بیماری رنج آور سال ها ادامه یافت. سرانجام پژمان بختیاری پس از عمری درد و رنج و ناکامی در سوم آذرماه سال ۱۳۵۳هـ.ش.۳۲ به سن ۷۴ سالگی بر اثر بیماری سرطان، دور از زادگاه پدری، در تهران درگذشت.۳۳ او را در قبرستان بهشت زهرا (قطعه قدیمی ۸) به خاک سپردند.
تا رهرو عدم شد جسم شکسته ما آسایشی عجب یافت اندام خسته ما
پژمان بختیاری شعر زیر را برای سنگ مزار خود سروده بود:
«ای که بر تـربـت مـن می گـذری بـی نیـازانـــــه بـدان مـی نـگـری
هیچ دانی کـه نهفتـه ست این جا؟ کیست این خسته که خفته ست اینجا؟
یک جهـان قصه پرسوز اینجاست شاعری شوم و سیـه روز این جاست
قدری آهسـته برو ، پژمـان است که در این گـور سیـه پنهـان است
آه و اشکش هـمه شب بوده ندیم شمـع هستیش هـوا خـواه نسیـم
بارها خسته و فرسوده شده ست تا که این مرتبه آسوده شده ست…»۳۴
رضا بهرامی دشتکی (نویسنده و پژوهشگر بختیاری) ـ ۱۳۹۱
فهرست آثار پژمان بختیاری:
پژمان بختیاری نه تنها شاعری نامدار به شمار می آید، بلکه محقق، مترجم و نویسنده ای توانا نیز بود که از سال ۱۳۰۵ه.ش. به بعد آثار خود را به رشته ی تحریر در آورد. پژمان محققی ژرف نگر و نکته سنج بود و کوشش او در تصحیح کتب ادبی نیز مبتنی بر دقت علمی، آمیخته با ذوق ادبی بود. او همچنین نثر را روان، رسا و شاعرانه می نوشت و در حوزه های مختلف دانش و ادب و تاریخ و فرهنگ ایرانزمین و ترجمه از زبان فرانسه تسلط فراوان داشت. پژمان درطول حیات پربار خود حدود چهل اثر اعم «تالیف، ترجمه و تصحیح» بر جای گذاشت. که بسیاری از آنها هنوز منتشر نشده اند و همچنین بیش از پنجاه مقاله یا اثر ادبی در مجلات معتبر آن دوران مانند «ارمغان، یغما، سخن، وحید، گوهر و…» به چاپ رسانده است. دیوان نیز وی که در سال ۱۳۶۸ تنظیم و تدوین گردید حاوی همه اشعار پژمان نیست بسیاری از اشعار ارزشمند وی در دیوان او نیامده است.
فهرست آثار:
الف ـ آثار منظوم:
۱ ـ سیه روز ،تهران ، ۱۳۰۶ ش، ۱۵۸ص . ــــ ۲ـ زن بیچاره، تهران، ۱۳۰۸ ش، ۱۵۸ ص . ــــ ۳ـ ـ محاکمه شاعر ، تهران،امیر کبیر ۱۳۱۳ ، ۱۳۶ ص . ـــ ۴ـ ـ بهترین اشعار ، تهران، ۱۳۱۳ ، ۹۷۱ ص.(منتخب اشعار شاعران) ــــ ۵ــ به یادگار جشن هزارمین سال فردوسی، تهران ۱۳۱۳ش،۳۲ ص . ــــ ۶ــ خاشاک ، تهران ،۱۳۳۵ ،ش.۳۰۷ ص . ــــ ۷ــ ـ اندرز یک مادر ، تهران ،۱۳۴۷ ، ص . ـــ ۸ـــ ـ کویر اندیشه ، تهران ، ۱۳۴۹ ش.۳۳۶ ص . ــــ ۹ ــ ـ دیوان ، تهران، پارسا ،۱۳۶۸ ش.۵۴۵ ص .
ب ـ آثار منثور:۱ـ تألیفات : ۱ـ تاریخ پست و تلگراف ایران ،تهران، امیر کبیر ،۱۳۲۷، ۳۵۷ ص. ـــــ ـ۲ـ داستان زندگانی حافظ ،تهران ، بی تا. ـــــــــ تألیفات منتشر نشده : ـ سخنوران پارسی گوی/گویش بختیاری/پادشاهان ایران/ کاخ های فرانسه/تاریخ منظوم اشکانیان (بیست هزار بیت) و…
۲ـ تصحیح:
۱ـ دیوان حافظ ، تهران ، ۱۳۱۵ ،۳۶۶ ص. تهران ۱۳۴۳ ،ص،۱۳۱۸ ،۴۸۸ ص. ــــــ ۲ــ کلیات جامی (اولین چاپ در ایران)،تهران ،۱۳۱۷ ،۳۱۶ +۲۸ ص. ـــــــــ ۳ــ لسان الغیب (حافظ)، تهران، ابن سینا ، بی تا ، پنچاه وپنج +۵۸۹ ص. ـــ ۴ـ ــ لیلی ومجنون ، نظامی گنجوی ، تهران، ابن سینا ، ۱۳۴۷ ، شانزده +۲۱۸ ص. ـــــــــــ ۵ ـــ مخزن الاسرار ، نظامی گنجوی ، تهران ، ابن سینا ، ۱۳۴۴ ،ن+۱۱۹ ص. ـــــــــ ۶ـــ هفت پیکر ، نظامی گنجوی ، تهران ، ابن سینا، ۱۳۴۴ ،یج+ ۲۵۴ ص. ــــ ۷ ــــ دیوان ژاله قائم مقامی ، تهران، ابن سینا، ۱۳۴۵ ، ۳۱+۱۰۹ ص. ـــ ۸ـــ خسرو و شیرین ، نظامی گنجوی ،تهران، ابن سینا، ۱۳۴۳ ،یا +۳۱۰ ص. و…
۳ ـ ترجمه :
۱ـ وفای زن، آدلف بنیامین کنستانت، تهران خیام، ۱۳۰۸ ،۱۷۶ ص. ــــــ ۲ــ افسانۀ قمار ، هوفمان، تهران،۱۳۱۰ ، ۴۴ ص . ـــ ۳ـ مریمه ، تهران ، بی تا ،۴۸ ص . ـــــ ۴ـ دزد اطفال ، مواحل دن،تهران ، بی تا . ــــ ۵ـ کرسیل ، هوفمان ، تهران ،بی تا . ــــــ ۶ـ گربۀ سیاه ، اودگار آلن پو، تهران بی تا . ـــــ ۷ـ قمار باز ، هوفمان، تهران ، بی تا . ــــــــ ۸ ـ مادموازل اسکودری ، هوفمان، تهران ، بی تا . ـــــ ۹ ـ رویای شارل ، تهران ، بی تا ۵۶ ص. ـــــــ ۱۰ـ پیشه ، آپوله ، تهران ، بی تا . و……
۴ ـ مقدمه ها: ـ مقدمه بر نخستین مجموعه اشعار شهریار، ۱۳۱۰ (به همراه ملک الشعرا بهار).ـ ـ مقدمه بر ضرب المثل های بختیاری ، بهرام داوری، ۱۳۴۳ .ـ ـ مقدمه بر دیوان ژاله قائم مقامی ، ۱۳۴۹ . و… ج: مقالات: بیش از ۷۰ مقاله در مجلات معتبر ادبی مانند «ارمغان،وحید،سخن، یغما و….
تحقیق و نگارش: رضا بهرامی دشتکی (نویسنده و پژوهشگر بختیاری) ـ ۱۳۹۱
منبع: زندگی و اشعار پژمان بختیاری، پژوهش و تدوین رضا بهرامی دشتکی، نشر سامان دانش، تهران، بهمن ماه ۱۳۹۴٫ ص ۲۷ الی ۴۱
پی نوشت ها:
۱ـ پژمان بختیاری، کویر اندیشه، ۱۳۴۹، مقدمه ص (هـ ). ــــ ۲ـ ژاله قائم مقامی، دیوان، بامقدمه پژمان بختیاری، ۱۳۷۴ ص۶ . ـــــ ۳ـ منابع متعدد، تاریخ تولد پژمان را چهارم آبانماه ذکر کردند و در اینجا به استناد منابع، همین تاریخ ذکر گردید اما براساس تطبیق تاریخ هجری قمری با خورشیدی برابر با چهارم آذرماه خواهد بود. ـــ ۴ـ پژمان بختیاری، خاشاک، ۱۳۳۵٫ مقدمه ص ( ز ) .
۵ ـ وصلتـم وصلـت سیاسی بود وین سیاسـت زمام و اب دارم
آخر این لر کجا و من به کجا راستی راستی عجـب دارم. (دیوان ژاله)
۶ ـ پژمان بختیاری، کویر اندیشه، پیشین، مقدمه ص ( و ). ـــ ۷ ـ غلامحسین یوسفی، چشمه روشن، ۱۳۸۳ ، مقدمه ص ۲۸۱٫ ـــــ ۸ـ پژمان بختیاری، دیوان، بامقدمه باستانی پاریزی، ۱۳۶۸ ، مقدمه ص سی و شش . ــ ۹ـ در گویش محلی: «کاکا اَواسلی» . ــــ ۱۰ ـ پژمان بختیاری، کویر اندیشه، پیشین، ۱۳۴۹، مقدمه ص(و ).. ـــ ۱۱ـ پژمان بختیاری، خاشاک، پیشین، مقدمه ص( ط ) . ـــــــ ۱۲ـ همان، ص( ط ) و( ی) و دیوان ، پیشین، ص پنجاه و یک. ــــ ۱۳ـ پژمان بختیاری، کویر اندیشه، مقدمه ص( ح ) و ( ط ). ـــ ۱۴ـ پژمان بختیاری، دیوان، پیشین، ص پنجاه و دو .
۱۵ـملاعلی بنده، استاد دوران مکتب پژمان، پدر میرزامحمد بهرامی دشتکی بود که هر دو از شاهنامه خوانان بختیاری و ادیب و خوشنویس بوده اند. ــــ ۱۶ـ پژمان بختیاری،کویراندیشه، ص پنجاه و پنج و خاشاک، مقدمه ص(ید). ـ ـــ ۱۷ـ کوه بلند احمدلیوه (احمد دیوانه) با مناظر زیبا در شمال دشتک.
۱۸ـ پژمان بختیاری،کویراندیشه، صص پنجاه وهفت و پنجاه ونه و خاشاک، مقدمه ص (یو)و (یح). ـ ۱۹ـ پژمان بختیاری، خاشاک، مقدمه ص( یح ) . ـــ ۲۰ـ پژمان بختیاری، دیوان، صص شصت وسه ، هفتاد و یک و هفتاد و سه . ــ ۲۱ ـ جعفرقلی خان سردار اسعد، خاطرات، به کوشش ایرج افشار، ۱۳۷۸ ، ص ۱۰۵٫ ــ ۲۲ـ علی میر انصاری، اسنادی از مشاهیر ادب معاصر ایران، ، ۱۳۷۸ صص ۳۰۱ ـ۳۰۳٫ ـــــــ ۲۳ ـ پژمان بختیاری، کویر اندیشه، با مقدمه ایرج افشار ، ۱۳۷۲، ص ۱۰ . ــــ ۲۴ ـ دیوان پژمان بختیاری، مقدمه باستانی پاریزی، ص، سی، و سی و یک .
۲۵ـ پژمان با دیگر شاعران برجسته معاصر همچون:حبیب یغمایی، ادیب نیشابوری، مهدی اخوان ثالث، دکترحمیدی شیرازی، مهدی سهیلی، نادر نادر پور، گلچین معانی، انجوی شیرازی، و… نیز معاشرت و دوستی طولانی داشت. ـــ ۱۴ـ رجوع کنید به بخش آثار پژمان بختیاری در کتاب زندگی و اشعار پژمان .
۱۵ـ محمدرضا شفیعی کدکنی، با چراغ و آینه، در جستجوی ریشه های تحول شعر معاصر ایران،، ۱۳۹۰، ص۲۰۲ و ۲۰۳٫
۲۶ـ نادر نادر پور، مجله سخن، به یاد پژمان ، دوره ۲۴، ش۲۷۴ ، آذرماه ۱۳۵۳ ص ۱۱۱ و حداد عادل، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دایرهالمعارف اسلامی، جلد ۵ ، تهران ، ۱۳۷۹ ، ص ۶۲۴ .
۲۷ـ در سالهای قبل از انقلاب، هنرمندانی چون: استاد بنان، قمر الملوک وزیری، ایرج، صدیق تعریف و… بعد از انقلاب نیز خوانندگان متعدد از جمله:، افتخاری، شجریان و… در آثار خود اشعار زیبا و فاخر پژمان را به کار بردند.
۲۸ـ ر.ک: کتاب «تاریخچه شعرا و عرفای چهارمحال بختیاری نوشته اوژن بختیاری»، در این کتاب در شرح حال پژمان چنین آمده است : «می توان او را بزرگترین و مقتدرترین شاعر عصر حاضر بختیاری نامید و الحق طبعش بلند و قریحه اش دلپسند است»
۲۹ـ فرزندان وی: خانم فریبا پژمان بختیاری که در حال حاضر در تهران ساکن است و فریبرز پسر پژمان که در دوران انقلاب به خارج از کشور مهاجرت نمود و مقیم کشور امریکاست.
۳۰ـ پژمان بختیاری، کویر اندیشه ، ۱۳۴۹، پیشین ، مقدمه ص: یط. ــ ۳۱ ـ سیف اله وحید نیا، درگذشت پژمان، مجله وحید ، ش ۱۳۲٫ تهران ، آذر ۱۳۵۳ . ــــــ ۳۲ـ برخی منابع تاریخ وفات پژمان را شامگاه دوم آذرماه سال ۱۳۵۳ نوشته اند . ۵ـ مجله وحید ، ش ۱۳۲٫ تهران ، آذر ۱۳۵۳ .
منبع: زندگی و اشعار پژمان بختیاری، پژوهش و تدوین رضا بهرامی دشتکی، نشر سامان دانش، تهران، بهمن ماه ۱۳۹۴٫ ص ۲۷ الی ۴۱
(اشعار و فهرست کامل آثار و مقالات پژمان و اسناد و عکس های وی در «کتاب زندگی و اشعار پژمان بختیاری» آمده است.)
برخی منابع و ماخذ
۱ـ افشار، ایرج، کویر اندیشه ، مقدمه، چاپ اول، تهران ، پارسا ، ۱۳۷۷ . / ۲ـ اسحاق، محمد، سخنوران ایران درتاریخ معاصر، تهران، طلوع، ۱۳۶۳ . / ۳ـ اوژن بختیاری، ابوالفتح، تاریخچه عرفا و شعرای قرن اخیر چهارمحال بختیاری، تهران، بی نا، ۱۳۳۲٫ / ۴ـ پژمان بختیاری، حسین ، خاشاک ، تهران، امیر کبیر ، ۱۳۳۵٫ / ۵ـ پژمان بختیاری، حسین، کویر اندیشه، تهران، ابن سینا ، ۱۳۴۹٫ / ۶ـ پژمان بختیاری، حسین، دیوان، چاپ اول، تهران، پارسا ، ۱۳۶۸ . ۷ـ زندگی و اشعار پژمان بختیاری، پژوهش و تدوین رضا بهرامی دشتکی، شهرکرد، سامان دانش، ۱۳۹۴ . / ۸ـ حافظی، فرامرز ، پژمان بختیاری و خاندان قائم مقامی، فرخشهر، جهان بین، ۱۳۸۴٫ / ۹ـ حداد عادل، غلامعلی، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرهالمعارف اسلامی، جلد ۵، ۱۳۷۹ . / ۱۰ـ خسروی ، عبدالعلی، فرهنگ و ادبیات بختیاری ،شهرکرد، ایل ، ۱۳۷۵ . / ۱۱ـ داوری، بهرام، ضرب المثل های بختیاری (بامقدمه پژمان بختیاری)، تهران، کتابخانه طهوری، ۱۳۴۳٫ / ۱۲ـ سامانی، عمان ، مخزن الدّرر، به کوشش فریدون حدادسامانی،شهرکرد، عمان، ۱۳۸۷٫ / ۱۳ـ سهیلی، مهدی ، بزم شاعران ، چاپ ششم، تهران، سنایی ، ۱۳۷۴ . / ۱۴ـ شفق، مجید ، شاعران تهران، از آغاز تا امروز، تهران، سنایی ، ۱۳۷۳ . / ۱۵ـ شیرازی، حافظ، دیوان، به اهتمام پژمان بختیاری، تهران، فروغی ، ۱۳۶۶٫ / ۱۶ـ قائم مقامی، ژاله ، دیوان ، به کوشش نعیمه آرنگ ، تهران، ادب امروز ، ۱۳۸۹ . / ۱۷ـ عابدی، کامیار ، در زلال شعر ، چاپ اول، تهران، ثالث ، ۱۳۷۷ . / ۱۸ـ مصباحی نائینی،محمدعلی، تذکره مدینه الادب، تهران، کتابخانه مجلس شورای اسلامی، ۱۳۷۶ . / ۹ـ یوسفی، غلامحسین، چشمه روشن، دیداری باشاعران، تهران، علمی ، ۱۳۸۳ .
شاعر بزرگ پارسی ، مهدی اخوان ثالث در سال ۱۳۰۷ در توس نو مشهد چشم به جهان گشود . پدرش از مردم یزد بود که در جوانی به مشهد مهاجرت کرد و در این شهر سکونت اختیار نمود و در آنجا با دختری به نام مریم ازدواج کرد و به شغل داروهای گیاهی و سنتی اشتغال ورزید . اخوان به هنگام تولد با یک چشم وارد این جهان شد اما پس از مدتی چشم دیگر او به روی عالم و آدم باز شد . مهدی اخوان ثالث ، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود به پایان رسانید و در سال ۱۳۲۶ دوره هنرستان مشهد رشته آهنگری را به پایان برد و همان جا در همین رشته آغاز به کار کرد . در سال 1327 شمسی وارد تهران شد و به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و در این شهـر و اطراف آن (کریم آباد ورامین) به تـدریس پـرداخت. اخوان در سال 1329 با ایران ( خدیجه ) اخوان ثالث ، دختر عمویش ازدواج نمود . حاصل این ازدواج سه دختر به نام های لاله ، لولی ، تنسگل و سه پسر به نام های توس ، زردشت و مزدک علی می باشد. از حوادث دلخراش دوره ی زندگی اخوان می توان مرگ دو فرزندش را نام برد. در سال 1342 تنسگل دختر سوم وی هنوز چهار روز از تولدش نگذشته بود فوت کرد و در سال 1353 دختر اولش لاله در رودخانه کرج غرق گردید و این دو واقعه ضربه ی سختی بر او وارد کرد . اخوان چـند بار به زندان افـتاد و یک بار نیز به حومه کاشان تـبعـید شد. در سال 1333 برای بار چـندم، به اتـهام سیاسی، زندانی شد. پس از آزادی از زندان (سال 1336) به کار در رادیو پـرداخت، و مدتی بعـد به تـلویزیون خوزستان مـنـتـقـل شد . در سال 1353 از خوزستان به تـهـران بازگـشت و این بار در رادیو تـلویزیون به کار پـرداخت. در سال 1356 در دانـشگـاه های تـهـران، ملی و تـربـیت معـلم به تـدریس شعـر دوره سامانی و معـاصر روی آورد؛ و دو سال بعـد، در سازمان انـتـشارات و آموزش انـقـلاب اسلامی (فرانکـلین سابق) به کار پـرداخت و سرانجام در سال 1360 بدون حـقوق و با محـرومیت هـمیشگـی از تمام مشاغل دولتی، بازنـشسته شد. در سال ۱۳۶۹ به دعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعری از تاریخ ۴ تا ۷ آوریل برای نخستین بار به خارج رفت . مهدی اخوان ثالث در روز یکشنبه 4 شهریور 1369 در بیمارستان مهر تهران بدرود حیات گفت و پیکرش را به مشهد انتقال دادند و در جوار آرامگاه فردوسی در باغ توس به خاک سپردند .
مجموعه دوزخ اما سرد ( شهاب ها و شب - مردم ! ای مردم )
مجموعه دوزخ اما سرد ( شهاب ها و شب - مردم ! ای مردم)
مجموعه حیاط کوچک پاییز در زندان ( من این پاییز در زندان - آن بالا)
مجموعه از این اوستا ( منزلی در دور دست - ناگه غروب کدامین ستاره ؟ )
مجموعه آخر شاهنامه ( کاوه یا اسکندر ؟ - قاصدک )
مجموعه زمستان ( یاد - شکار (یک منظومه) )
فاضل
نظری سال ۵۸ در شهر خمین واقع در استان مرکزی متولد شد. تحصیلات اولیه خود را در شهر خوانسار گذرانده است. او دارای مدرک کارشناسی
ارشد در رشته مدیریت صنعتی است و
تا به حال علاوه بر چندین مجموعه شعری که منتشر کرده ، مسئولیت هایی هم در حوزه
شعر فارسی داشته است. مشاور علمی جشنواره بین المللی شعر فجر شاید مهمترین این مسئولیت ها باشد.او هم
اکنون رئیس حوزه هنری استان تهران می باشد. تا کنون از این شاعر جوان اما
با تجربه کشورمان سه مجموعه شعر « اقلیت » ، « گریه های امپراطور » و « آن ها » توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده که هر کدام از این مجموعه
ها به دلیل استقبال چندین بار تجدید چاپ شده اند. مجموعه های شعری او توسط سوره
مهر در یک بسته بندی مجزا تحت عنوان « سه گانه شعری فاضل نظری » ارائه شده است. نظری علاوه بر ریاست حوزه هنری استان تهران ، عضو شورای عالی شعر مرکز موسیقی و سرود نیز هست و در دانشگاه نیز تدریس می کند.
محمدعلی بهمنی در 27 فروردین سال ۱۳۲۱ در شهر دزفول به دنیا آمد وی دوران کودکی و نوجوانی را در تهران ، کرج و بندرعباس گذراند و پس از تحصیلات مقدماتی از زمان کودکی در چاپخانههای تهران به کار پرداخت . او در چاپخانه با زنده یاد فریدون مشیری که آن روزها مسئول صفحه ادبی هفتتار چنگ مجله روشنکفر بود ، آشنا شد و نخستین شعرش در سال ۱۳۳۰ ، یعنی زمانی که او تنها ۹ سال داشت ، در مجله روشنفکر به چاپ رسید . شعرهای وی از همان زمان تاکنون به طور پراکنده در بسیاری از نشریات کشور و مجموعه شعرهای مختلف و جنگها ، انتشار یافته است و بسیاری بر این عقیدهاند که غزلهای او وامدار سبک و سیاق نیماست . بهمنی از سال 1345 همکاری خود را با رادیوآغاز کرد و پس از آن به شغل آزاد روی آورد . او از سال 1353 ساکن بندرعباس شد و پس از پیروزی انقلاب ، به تهران آمد و مجدداً به سال 1363 به بندرعباس عزیمت کرد و در حال حاضر نیز، ساکن همانجاست . محمدعلی بهمنی مسؤول چاپخانه دنیای چاپ بندرعباس و مدیر انتشارات چیچیکا در آن شهرستان است . وی در قالبهای مختلف از کلاسیک ، نیمایی و سپید به سرودن پرداخته است . اما وجه غالب شعرهای او ، غزل میباشد . بهمنی را میتوان از زمره ترانهسرایان موفق این روزگار دانست . او تاکنون با شرکت در برخی همایشهای سراسری شعر دفاع مقدس ، علاقهمندی خود را به حضور در این عرصه نشان داده است . محمدعلی بهمنی در سال ۱۳۷۸ موفق به دریافت تندیس خورشید مهر به عنوان برترین غزلسرای ایران گردید .
محمدعلی بهمنی
هاینریش چارلز بوکوفسکی (به انگلیسی: Henry Charles Bukowski) (زاده ۱۶ اوت ۱۹۲۰ - درگذشته ۹ مارس ۱۹۹۴) شاعر و داستاننویس آمریکایی است.
نوشتههای بوکوفسکی به شدت تحت تأثیر فضای لس آنجلس، شهری که در آن زندگی میکرد قرار گرفت. او اغلب به عنوان نویسندهٔ تأثیرگذارِ معاصر نام برده میشود و سبک او بارها مورد تقلید قرار گرفتهاست. بوکوفسکی، هزاران شعر، صدها داستان کوتاه، و ۶ رمان، و بیش از پنجاه کتاب نوشته و به چاپ رساندهاست.
بوکوفسکی در سال ۱۹۲۰ در شهر آندرناخ آلمان در خانواده «هِنری کارل بوکوفسکی» بهدنیا آمد. مادرش «کاترینا فِت»، که یک آلمانی اصیل بود، پدرش را که یک آلمانی-امریکایی بود، بعد از جنگ جهانی اول ملاقات کرد. جدِ پدری بوکوفسکی در آلمان بهدنیا آمدند. بوکوفسکی مدعی است که حاصل یک رابطهٔ نامشروع است، اما بایگانی آندرناخ نشان میدهد که والدین او بهراستی یک ماه قبل از تولد او ازدواج کردهاند. بعد از فروپاشی اقتصاد آلمان در پی جنگ جهانی اول، خانواده در سال ۱۹۲۳ به بالتیمور رفتند. در زبان آمریکایی، والدین بوکوفسکی او را به اسم «هِنری» صدا میزدند، و تلفظ نام خانوادگیشان را از Buk-ov-ski به Buk-cow-ski تغییر دادند. بعد از پسانداز پول، خانواده به حومه لسآنجلس رفتند، جایی که خانواده پدری بوکوفسکی زندگی میکردند. در دوران کودکی بوکوفسکی، پدرش اغلب بیکار بود، و به عقیدهٔ بوکوفسکی بد دهن و بد رفتار بود. بعد از فارغالتحصیل شدن از دبیرستان لسآنجلس، بوکوفسکی دو سال در دانشگاه شهر لسآنجلس بود و دورههای هنر، روزنامهنگاری و ادبیات را گذراند.
در ۲۳ سالگی، داستان کوتاه «عواقب یک یادداشت بلندِ مردود» بوکوفسکی در مجله داستان به چاپ رسید. دو سال بعد، داستان کوتاه «۲۰تشکر از کاسلدان» منتشر شد. بوکوفسکی نوشتن را با جریان انتشار و رها ساختن نوشتن برای یک دهه آزاد ساخت. در طول این مدت او در لسآنجلس زندگی میکرد اما مدتی را در ایالات متحده سرگردان بود، کارهای موقتی میکرد و در اتاقهای ارزان اقامت میکرد. در اوایل دههٔ۱۹۵۰ بوکوفسکی در اداره پست لسآنجلس به شغل پستچی و نامهرسان مشغول به کار میشود اما بعد از دو سال و نیم آن را رها میکند. در۱۹۵۵ او به خاطر زخم معده تقریباً وخیم بستری میشود. وی پس از ترک بیمارستان، شروع به نوشتن شعر کرد. در ۱۹۵۷ با شاعر و نویسنده «باربارا فیری» ازدواج کرد، اما آنها در سال ۱۹۵۹ از هم جدا شدند. فیری اصرار داشت که جدایی آنها هیچ ارتباطی با ادبیات ندارد، اگرچه او اغلب به صورت مشکوک میگفت که چیرهدستی بوکوفسکی در شاعری است. در پی این جدایی، بوکوفسکی دوباره شرابخواری را از سر گرفت و به نوشتن شعر ادامه داد.
او به اداره پست لسآنجلس برگشت، جایی که ده سال قبل در آن کار میکرد. در ۱۹۶۴، یک دختر، به نام مارینا لوییس بوکوفسکی، از او و فرانس اسمیت بهدنیا آمد. اسمیت و بوکوفسکی با هم زندگی میکردند ولی هرگز ازدواج نکردند. بوکوفسکی برای مدت کوتاهی در توزان اقامت کرد جایی که با «جان و جیپسی لو وب» دوست بود. «وبزهاً مجلهٔ ادبی The Outsider را منتشر میکردند و بهطور خاص برخی از شعرهای بوکوفسکی را چاپ کردند. آنها از بوکوفسکی «قلب من در دست او اسیر است»(۱۹۶۳) و «صلیب در دست مرگ» را در ۱۹۶۵ منتشر کردند. جان وب هزینه چاپش را از قماربازی در لاسوگاس بدست میآورد. در این مسیر بود که دوستی بوکوفسکی و فرانس داسکی آغاز شد. آنها بحث میکردند و اغلب کار به زد و خورد میکشید. داسکی یکی از دوستان وب بود که اغلب در خانه کوچک آنها در خیابان E. Elm مهمان بود و به کارهای چاپ میرسید. وبزها، بوکوفسکی و داسکی مدتی را با هم در New Orleans بودند، جایی که جیپسی لو بعد از در گذشت جان وب سرانجام به آنجا برگشت. در ۱۹۶۹، بعد از بستن قرار داد با انتشارات Black Sparrow Press و ناشر آن «جان مارتین» و داشتن حقوق مادامالعمرِ ماهیانه ۱۰۰ دلار، بوکوفسکی کارش در اداره پست را رها کرد و به نوشتن حرفهای تمام وقت پرداخت. او ۴۹ سالش بود. همانطور که در نامهای در آن زمان شرح دادهاست: «من دو تا انتخاب دارم… در اداره پست بمونم و احمق بشم… یا بیرون از اینجا باشم و وانمود کنم که نویسندهام و گرسنه باشم. من تصمیم گرفتم که گرسنه باشم.» کمتر از یک ماه بعد از ترک اداره پست، اولین رمانش به نام پستخانه را تمام کرد. از آنجا که بوکوفسکی به خاطر حمایت مالی مارتین و اعتمادش به او به عنوان یک نویسندهٔ نا شناخته احترام میگذاشت، تقریباً تمام کارهای بعدی خود را با انتشارات Black Sparrow به چاپ رساند. در ۱۹۷۶، بوکوفسکی لیندا لی بِیلی را که صاحب یک رستوران health-food بود ملاقات کرد. دو سال بعد، آن دو از شرق هالیوود، جایی که بوکوفسکی بیش از همه در آنجا زندگی کرد، به بندر «سن پدرو» و اقصی نقاط جنوب شهر لسآنجلس رفتند. بوکوفسکی و بِیلی در سال ۱۹۸۵ ازدواج کردند. لیندا لی بِیلی با نام سارا در رمانهای زنان و هالیوود بوکوفسکی نام برده شدهاست.
بوکوفسکی در ۹ مارس ۱۹۹۴ در سن پدروی کالیفرنیا در سن ۷۳ سالگی، اندکی بعد از تمام کردن آخرین رمانش تفاله، از بیماری سرطان خون درگذشت. مراسم تدفین او بوسیلهٔ راهبان بودایی انجام شد. بر روی سنگ قبر او این عبارت خوانده میشود: «Don't Try» (تلاش نکنید) به قول «لیندا لی بوکوفسکی» منظور از سنگ نوشته قبر شوهرش چیزی شبیه به این گفته است: «اگه شما تمام وقتتان را برای تلاش کردن صرف کنید، آنگاه همه آن چیزی که انجام دادید تلاش کردن بوده. پس تلاش نکنید. فقط انجامش بدید.»
از بوکوفسکی، شش رمان به چاپ رسیدهاست:
· پُستخانه (۱۹۷۱)
· هزارپیشه (۱۹۷۵)
· زنها (۱۹۷۸)
· ساندویچ ژامبون (۱۹۸۲)
· موسیقی آب گرم
· هالیوود (۱۹۸۹)
زندگینامه مژگان عباسلو از زبان خودش : فارغ التحصیل رشته پزشکی هستم از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران. در حال حاضر همراه همسر و دخترم برای گذراندن دوره ی تخصصی رشته ی داخلی ، در ایالت ماساچوست آمریکا به سر می برم. دو مجموعه شعر «مثل آوازهای عاشق تو» و «شاید مرا دوباره به خاطر بیاوری» از من تا کنون منتشر شده است. دو مجموعه شعر هم نیز در دست انتشار دارم.
مژگان عباسلو
قیصر امینپور (زادهٔ ۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ - درگذشته ۸ آبان ۱۳۸۶) نویسنده، مدرس دانشگاه و شاعر معاصر ایرانی بود.
زندگینامه
سردیس قیصر امینپور در میدان قیصر امین پور، در منطقه ۲ تهران، سعادت آباد
قیصر امینپور در ۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ در روستای گتوند (شهرستان امروزی) از توابع شهرستان شوشتر در استان خوزستان به دنیا آمد. دوره راهنمایی و متوسطه خود را در مدرسه راهنمایی دکتر معین و آیت اله طالقانی دزفول گذراند و در سال ۱۳۵۷ در رشته دامپزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد، ولی پس از مدتی از تحصیل این رشته انصراف داد
قیصر امینپور، در سال ۱۳۶۳ بار دیگر اما در رشته زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه رفت و این رشته را تا مقطع دکترا گذراند و در سال ۱۳۷۶ از پایاننامه دکترای خود با راهنمایی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی با عنوان «سنت و نوآوری در شعر معاصر» دفاع کرد. این پایاننامه در سال ۱۳۸۳ و از سوی انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شد.
او در سال ۱۳۵۸، از جمله شاعرانی بود که در شکلگیری و استمرار فعالیتهای واحد شعر حوزه هنری تا سال ۱۳۶۶ تأثیر گذار بود. وی طی این دوران مسئولیت صفحه شعرِ هفتهنامه سروش را بر عهده داشت و اولین مجموعه شعر خود را در سال ۱۳۶۳ منتشر کرد. اولین مجموعه او «در کوچه آفتاب» دفتری از رباعی و دوبیتی بود و به دنبال آن «تنفس صبح» تعدادی از غزلها و حدود بیست شعر نیمایی که بعضی به اشتباه این اشعار را سپید میپندارند را در بر میگرفت. این کتاب از سوی انتشارات حوزه هنری وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی به چاپ رسید. امین پور هیچگاه اشعار فاقد وزن نسرود و در عین حال این نوع شعر را نیز هرگز رد نکرد.
دکتر قیصر امینپور، تدریس در دانشگاه را در سال ۱۳۶۷ و در دانشگاه الزهرا آغاز کرد و سپس در سال ۱۳۶۹ در دانشگاه تهران مشغول تدریس شد. وی همچنین در سال ۱۳۶۸ موفق به کسب جایزه نیما یوشیج، موسوم به مرغ آمین بلورین شد. دکتر امینپور در سال ۱۳۸۲ بهعنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزیده شد. وی در سال ۱۳۸۶ بر اثر بیماری کلیه و قلب دار فانی را وداع گفت.
از وی در زمینههایی چون شعر کودک و نثر ادبی، آثاری منتشر شدهاست که به آنها اشاره میکنیم:
طوفان در پرانتز (نثر ادبی، ۱۳۶۵)،
منظومه ظهر روز دهم (شعر نوجوان، ۱۳۶۵)،
مثل چشمه، مثل رود (شعر نوجوان، ۱۳۶۸)،
بیبال پریدن (نثر ادبی، ۱۳۷۰)
مجموعه شعر آینههای ناگهان (۱۳۷۲)،
به قول پرستو (شعر نوجوان، ۱۳۷۵).
گزینه اشعار (۱۳۷۸، مروارید)
مجموعه شعر گلها همه آفتابگرداناند (۱۳۸۰، مروارید)،
دستور زبان عشق (۱۳۸۶، مروارید).
سنت و نوآوری در شعر معاصر
«دستور زبان عشق» آخرین دفتر شعر قیصر امین پور بود که تابستان ۱۳۸۶ در تهران منتشر شد و بر اساس گزارشها، در کمتر از یک ماه به چاپ دوم رفت.
مرگ
وی پس از تصادفی در سال ۱۳۷۸ همواره از بیماریهای مختلف رنج میبرد و حتی دست کم دو عمل جراحی قلب و پیوند کلیه را پشت سر گذاشته بود و در نهایت حدود ساعت ۳ بامداد سهشنبه ۸ آبان ۱۳۸۶ در بیمارستان دی درگذشت. پیکر این شاعر در زادگاهش گتوند و در کنار مزار شهدای گمنام این شهرستان به خاک سپرده شد.
پس از مرگ وی میدان شهرداری منطقه ۲ واقع در محله سعادت آباد به نام قیصر امین پور نامگذاری شد.
قیصر امین پور
گروس عبدالملکیان متولد ۱۳۵۹ در تهران است و رشته مهندسی صنایع خوانده است. تا به حال مجموعه شعرهای زیادی را منتشر کرده است. اگر چه گروس عبدالملکیان از شاعران جوان کشور محسوب میشود و سابقه شاعریاش هنوز به ده سال نرسیده است ، اما در همین مدت اندک به موفقیتهای قابل توجهی دست یافته است. عشق و جنگ ، دو مضمون محوری شعرهای اوست که در بیشتر کارهایش به چشم میخورد ، دو مضمومنی که به نوعی دیگر در شعرهای پدرش (محمدرضا عبدالملکیان) نیز وجود داشتهاند. او همچنین جایزه شعر کارنامه به خاطر مجموعه شعر پرنده پنهان ، جایزه کتاب سال جوان به خاطر رنگهای رفته دنیا و به عنوان یکی از برگزیدگان جشنواره شعر فجر معرفی شده است.