ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
امشب
در یک خواب عجیب
رو بهسمت کلمات
باز خواهد شد.
باد چیزی خواهد گفت.
سیب خواهد افتاد،
روی اوصاف زمین خواهد غلتید،
تا حضور وطن غایب شب خواهد رفت.
سقف یک وهم فرو خواهد ریخت.
چشم
هوش محزون نباتی را خواهد دید.
پیچکی دور تماشای خدا خواهد پیچید.
راز، سر خواهد رفت.
ریشه زهد زمان خواهد پوسید.
سر راه ظلمات
لبه صحبت آب
برق خواهد زد،
باطن آینه خواهد فهمید.
امشب
ساقه معنی را
وزش دوست تکان خواهد داد،
بهت پرپر خواهد شد.
ته شب، یک حشره
قسمت خرم تنهایی را
تجربه خواهد کرد.
داخل واژه صبح
صبح خواهد شد.
سهراب سپهری
اگر چه قصه ی مرا، خیال تو سیاه کرد
نباید از تو دور شد، نباید اشتباه کرد
تو آسمان نشینی و حسابت از زمین جداست
طبیعت شرور را دل تو سر به راه کرد
در اوج بی ستارگی به رنج مبتلا شدم
جنون کهنه ات مرا اسیر قرص ماه کرد
خطوط دلنشین غم نشسته روی صورتت
زیاد توی چشم تو نمی شود نگاه کرد
اگر چه بی نشانه ای عجیب می پرستمت
تو علتی که می توان به خاطرت گناه کرد
مصیبت همیشگی! چه بر دلم نشسته ای
بزرگی جهان تو مرا زیاده خواه کرد
صنم نافع
بنظرم آدم بی دلیل به کسی فکر نمیکنه،
بی دلیل کسی رو دوست نداره...
بی دلیل کسی رو فراموش نمی کنه.
بعضی از آدما...
بدون اینکه خودشون بدونن خوبن،
بدون اینکه حرف بزنی، حالت رو می فهمن
بدون اینکه لمسشون کنی، حست می کنن
بعضیا مرز آدم بودن رو رد می کنن،
واسه همینه که ابدی می شن...
گاهی وقتا که دلم می گیره، به تو فکر می کنم، به خودم...
به اینکه چرا دلتنگی هیچ راه درمانی نداره...
بعضی وقتا که دلم می گیره، پشت پنجره
می نشینم، بغض می کنم، به آسمون خیره می شم
شاید اونجا دوباره پیدات کنم...
می گن خدا بزرگه؟ نه؟!
هر وقت بی هوا به یادت می افتم،
به این فکر می کنم که شاید...
شاید دلت برام تنگ شده باشه...
بعضی از آدما همیشه هستن، حتی اگه رفته باشن....
پویا جمشیدی
روزی به خواب تو میآیم
میبینی که من تواَم
و تیمارستانی با صد هزار عاشق هستم
ابرو حوالهی دریا کن
و مثل باد گذر کن از شهر پنجرههای ویران
من در تمام پنجرهها انتظار تو را میکشم
هر کس که ویرانههای چشم مرا دست کم گرفت
نفرین شده ست
عاشق خواهد شد
حتی اگر تو باشی
که صدها هزار عاشق نابینا در شهرهای جهان داری
رضا براهنی
دلتنگ غنچه ایم بگو راه باغ کو؟
خاموش مانده ایم خدا را چراغ کو؟
کو کوچه ای ز خواب خدا سبزتر٬ بگو
آن خانه کو؟ نشانی آن کوچه باغ کو؟
چشم و چراغ خانه ما داغ عشق بود
چشمی که از چراغ بگیرد سراغ کو؟
دلهای خویش را به گواهی گرفته ایم
اما در این زمانه خریدار داغ کو؟
شب در رسید و قصه ی ما هم به سر رسید
کو خانه ای برای رسیدن٬ کلاغ کو؟
قیصر امین پور
پروانه پشت پیله اش
حس کرد راهی هست و رفت،
شاید به راه بسته هم
باید امیدی بست و رفت...
افشین یداللهی
From behind the cacoon
Butterfly felt a pathway
And went, so;
Maybe in choked pathway
There's a hope also
And so should go...
در غریوِ سنگینِ ماشینها و اختلاطِ اذان و جاز
آوازِ قُمریِ کوچکی را
شنیدم،
چنان که از پسِ پردهیی آمیزهی ابر و دود
تابشِ تکستارهیی.
_
آنجا که گنهکاران
با میراثِ کمرشکنِ معصومیتِ خویش
بر درگاهِ بلند
پیشانیِ درد
بر آستانه مینهند و
بارانِ بیحاصلِ اشک
بر خاک،
و رهایی و رستگاری را
از چارسویِ بسیطِ زمین
پایدر زنجیر و گمکردهراه میآیند،
گوش بر هیبتِ توفانیِ فریادهای نیاز و اذکارِ بیسخاوت بسته
دو قُمری
بر کنگرهی سرد
دانه در دهانِ یکدیگر میگذارند
و عشق
بر گردِ ایشان
حصاری دیگر است.
احمد شاملو