-
شکوفه های هلو رستــه روی پیرهنت - حسین منزوی
دوشنبه 28 فروردین 1396 16:27
شکوفه های هلو رستــه روی پیرهنت دوباره صورتـــی ِ صورتی است باغ تنت دوباره خواب مــرا مــی برد کــــه تا ببرد به روز صورتی ات - رنگ مهربان شدنت چه روزی ، آه چه روزی! که هر نسیم وزید گلـــی سپرد بــــه من پیش رنگ پیــرهنت چه روزی ، آه چه روزی! که هر پرنده رسید نُکــی بــــه پنـــــــجره زد پیش بـــاز در زدنت تـــــو...
-
آرزویم فقط این است زمان برگردد - مهسا تیموری
دوشنبه 28 فروردین 1396 15:10
آرزویم فقط این است زمان برگردد تیرهایی که رهاشد به کمان برگردد سالها منتظر سوت قطارم که کسی باسلام و گل سرخ و چمدان برگردد من نوشتم که تورا دوست ندارم ای کاش نامه ام گم بشود، نامه رسان برگردد روی تنهایی دنیا اگر افتاده به من باید امروز ورقهای جهان برگردد پیرمردی به غزلهای من ایمان آورد به سفررفت و قسم خورد جوان برگردد...
-
رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن - فرامز عرب عامری
دوشنبه 28 فروردین 1396 15:00
رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن ابتدای یک پریشانیست حرفش را نزن گفته بودی چشم بردارم من از چشمان تو چشمهایم بی تو بارانیست حرفش را نزن آرزو داری که دیگر بر نگردم پیش تو راه من با اینکه طولانیست حرفش را نزن دوست داری بشکنی قلب پریشان مرا دل شکستن کار آسانیست حرفش را نزن عهد بستی با نگاه خسته ای محرم شوی گر نگاه خسته ما...
-
در روز های خــوب و اوج آشنایـی - فرامرز عرب عامری
دوشنبه 28 فروردین 1396 14:59
در روز های خــوب و اوج آشنایـی دستی تـکان دادی به مفهوم جـدایی دستی کـه عمری سرپناه شانهام بود حالا تـکان میخورد با صـد بیوفـایی هـر چنـد دیوار ظریفی بینمـان بـود آنهـم به عشـق روزهـای روشنایی وقتی تکان میخـورد دستانت بـرایم پنـداشتـم دیـوار ها را مــیزدایــی نیلـوفـر زیبای مـن ! هـرجا کـه باشی از چشـم های...
-
دادم به یاد چشم تو، من لم به تخته سنگ - فرامرز عرب عامری
دوشنبه 28 فروردین 1396 14:53
دادم به یاد چشم تو، من لم به تخته سنگ لم با خیال چشم تو دادم به تخته سنگ اینجا کنار ساحل دریا دم غروب دل می دهند آدم وعالم به تخته سنگ من سنگواره نیستم و نازنین مرا چسبانده است عشق تو محکم به تخته سنگ یک عمر بی قرار که شاید ببینمت شش روز هفته عاشقم و شنبه تخته سنگ دارم شبیه رهگذران پشت می کنم کم کم به خاطرات تو کم کم...
-
دلم شکسته و اوضاع درهمی دارد - فرامرز عرب عامری
دوشنبه 28 فروردین 1396 14:52
دلم شکسته و اوضاع درهمی دارد و سالهاست برای خودش غمی دارد تو در کنار خودت نیستی نمی دانی که در کنار تو بودن چه عالمی دارد نه وصل دیده ام این روزها نه هجرانت بدا به عشق که دنیای مبهمی دارد بهشت می طلبم از کسی که جانکاه است کسی که در دل سردش جهنمی دارد گذر کن از من و بار دگر به چشمانم بگو ببار اگر باز هم "نمی"...
-
از زمزمــــه دلتنگیم، از همهمــه بیزاریم - حسین منزوی
دوشنبه 28 فروردین 1396 14:51
از زمزمــــه دلتنگیم، از همهمــه بیزاریم نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم آوار پریشانــیست ، رو ســوی چـــه بگریزیم؟ هنگامه ی حیرانی ست، خود را به که بسپاریم؟ تشویش هزار " آیا"، وسواس هزار "اما" کوریم و نمیبینیم ، ورنه همه بیماریم دوران شکوه بـــاغ از خاطرمان رفتــه ست امروز که صف در صف خشکیده...
-
هزار درد مرا، عاشقانه درمان باش - حسین منزوی
دوشنبه 28 فروردین 1396 14:48
هزار درد مرا، عاشقانه درمان باش هزار راه مرا، ای یگانه پایان باش برای آنکه نگویند، جستهایم و نبود تو آنکه جسته و پیداش کردهام، آن باش دوباره زنده کن این خسته ی خزان زده را حلول کن به تنم جان ببخش و جانان باش کویر تشنهی عشقم، تداوم عطشم دگر بس است، ز باران مگوی، باران باش دوباره سبز کن این شاخهی خزان زده را دوباره...
-
حالا تو یک سویی و من سوی دگر - الهام دیداریان
دوشنبه 28 فروردین 1396 14:45
حالا تو یک سویی و من سوی دگر آمد سرم از آنچه می ترسیدم آخر مردم تعجب میکنند از اینکه من را درجنگ با دنیا نمی بینند چرا آنقدر دلگیرم که دگر زندگی را قدرت ندارم تا باز گیرم از سر از دوست ... دشمن ... از خودم رنجیدم اما هرگز نشد چشمانم از این غصه ها تر با خود تصور کن چه خواهی کرد وقتی مجبور باشی بپری بی بال و بی پر ......
-
یک نفر قلب تو را بی سحر و جادو می برد - الهام دیداریان
دوشنبه 28 فروردین 1396 14:26
یک نفر قلب تو را بی سحر و جادو می برد بی گمان من می شوم بازنده و او می برد اشک می ریزم و می دانم که چشمان مرا عاقبت این گریه های بی حد از سو می برد آنقدر تلخم که هر کس یک نظر میبیندم ماجرا را راحت از رفتار من بو می برد من در این فکرم جهان را می شود تغییر داد عاقبت اما مرا تقدیر از رو می برد یک نفر از خواب بیدارم کند...
-
با دلم سر سخت شو - الهام دیداریان
دوشنبه 28 فروردین 1396 14:24
با دلم سر سخت شو ... تا می توانی سخت تر می شود دل کندنم با مهربانی سخت تر من که می دانم خدا بی آنکه مبعوثم کند دائما می گیرد از من امتحانی سخت تر زندگی را باختم در این قمار اما هنوز حاضرم حتی بپردازم زیانی سخت تر هیچ فکرش را نمی کردم که بعد از رفتنت بگذرند این لحظه ها آنی به آنی سخت تر سخت بار آورده این دنیا مرا اما...
-
چگونه شرح دهم بت پرست یعنی چه؟ - الهام دیداریان
دوشنبه 28 فروردین 1396 14:23
چگونه شرح دهم بت پرست یعنی چه؟ کسی که دل به تو یک عمر بست یعنی چه؟ برای لحظه ی اول که دیدمت ناگاه نخورده تجربه کردم که مست یعنی چه گذشتی و نگذشتم که خاطرت باشد کسی که پای دلش مانده است یعنی چه گلایه می کند از گریه ام خدا اما زمین نخورده بفهمد شکست یعنی چه تو را که ترک کنم تازه بعد می فهمی که انتقام من و ضرب شصت یعنی...
-
قصد جان می کند این عید و بهارم بی تو - حسین منزوی
دوشنبه 28 فروردین 1396 14:21
قصد جان می کند این عید و بهارم بی تو این چه عیدی و بهاری است که دارم بی تو گیرم این باغ ، گُلاگُل بشکوفد رنگین به چه کار آیدم ای گل ! به چه کارم بی تو ؟ با تو ترسم به جنونم بکشد کار ، ای یار من که در عشق چنین شیفته وارم بی تو به گل روی تواش در بگشایم ورنه نکند رخنه بهاری به حصارم بی تو گیرم از هیمه زمرد به نفس رویانده...
-
نه دل آزرده، نه دلتنگ، نه دلسوخته ام - فاضل نظری
دوشنبه 28 فروردین 1396 14:20
نه دل آزرده، نه دلتنگ، نه دلسوخته ام یعنی از عمر گران هیچ نیندوخته ام پاسخ ساده ی من سخت تر از پرسش توست عشق درسی ست که من نیز نیاموخته ام رو سیاه محک عشق شدن نزدیک است سکه ی «قلب» زیانی ست که نفروخته ام برکه ای گفت به خود، ماه به من خیره شده ست ماه خندید که من چشم به «خود» دوخته ام شده ام ابر که با گریه فرو بنشانم...
-
وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود - الهام دیداریان
دوشنبه 28 فروردین 1396 13:23
وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود با سارِ پشت پنجره جایم عوض شود هی کار دست من بدهد چشم های تو هی توبه بشکنم و خدایم عوض شود با بیت های سر زده از سمت ناگهان حس می کنم که قافیه هایم عوض شود جای تمام گریه ، غزل های ناگــــــزیر با قاه قاه خنده ی بی غم عوض شود سهراب شعرهای من از دست می رود حتی اگر عقیده ی رستم عوض شود قدری...
-
برو تنها مرا بگذار بس کن این ترحم را - الهام دیداریان
دوشنبه 28 فروردین 1396 13:23
برو تنها مرا بگذار بس کن این ترحم را تحمل می کنم هر جور باشد حرف مردم را بدون عشق مردابی است این دنیا ... تصور کن بگیری لحظه ای کوتاه از دریا تلاطم را یکی دیگر خطا کرد و به پای ما نوشتی حکم بگو تا کی بپردازیم ما تاوان گندم را اگر هر آن در این آتش بسوزم باز خواهم ساخت خودم با دست خود آماده خواهم کرد هیزم را دلم تنگ است...
-
قطار شو که مرا با خودت سفر ببری - پیمان سلیمانی
دوشنبه 28 فروردین 1396 13:20
قطار شو که مرا با خودت سفر ببری به دورتر برسانی ــ به دورتر ببری تمام بود ونبود مرا در این دنیا که تا ابد چمدانی ست مختصر ببری ومن تمام خودم را مسافرت بشوم تو هم مرا به جهان های تازه تر ببری سپس نسیم شوی تو و بعد ازآن یوسف...! که پیرهن بشوم تا مرا خبر ببری مرا به خواب مه آلود ابرهای جهان به خواب های درختانِ بارور ببری...
-
بگذار زمین زیر پر و بال تو باشد - غلامرضا طریقی
دوشنبه 28 فروردین 1396 13:19
بگذار زمین زیر پر و بال تو باشد خورشید نماینده ی فعال تو باشد بگذار پس از این همه حرافی بی ربط خط های جهان جمله در اشغال تو باشد هر چند خداوند غزل را به بشر داد تا شعر برازنده ی امثال تو باشد اوضاع جهان بدتر از آن است که بالکل مضمون غزل فلسفه ی خال تو باشد یک عمر قرار است به هر خاک بیفتی تا یک وجب از خاک جهان مال تو...
-
نسبت عشق به من نسبت جان است به تن - فاضل نظری
دوشنبه 28 فروردین 1396 13:17
نسبت عشق به من نسبت جان است به تن تو بگو من به تو مشتاق ترم یا تو به من؟ زنده ام بی تو همین قدر که دارم نفسی از جدایی نتوان گفت به جز آه سخن بعد از این در دل من، شوق رهایی هم نیست این هم از عاقبت از قفس آزاد شدن وای بر من که در این بازی بی سود و زیان پیش پیمان شکنی چون تو شدم عهد شکن باز با گریه به آغوش تو بر می گردم...
-
انگار داشتم با تو حرف میزدم - مهدی ذوالقدر
دوشنبه 28 فروردین 1396 13:16
انگار داشتم با تو حرف میزدم نامه را که می نوشتم و انگار روبرویم بودی به کاغذ که نگاه می کردم. . . در پاکت را که بستم، پشت تمبر را بوسیدم و چسباندم. . . ببین حالم اصلاً دست خودم نیست. درست مثل تو که پیشم نیستی . . مهدی ذوالقدر
-
حق بده، آنقدرها از تو بریدن ساده نیست - وحید رحمانی
دوشنبه 28 فروردین 1396 13:15
حق بده، آنقدرها از تو بریدن ساده نیست بی هوای تو برای دل تپیدن ساده نیست عشق تو چون کوه پشتم بود و بعد از رفتنت نعش خود را اینور و آنور کشیدن ساده نیست کاش پشتم از نگاه سرد و تلخت میشکست پیش چشم دشمنان خود خمیدن ساده نیست گفته بودی "بعد ازین در خواب میبینی مرا" دلبر خود را فقط در خواب دیدن ساده نیست هیچکس...
-
امشب دوباره آمده ام ، باز هم سلام - زهرا شعبانی
دوشنبه 28 فروردین 1396 13:13
امشب دوباره آمده ام ، باز هم سلام من را ببخش مرد غزل های ناتمام من را ببخش بابت احساس خسته ام من را ببخش بابت این فکرهای خام این حرف ها درون دلم درد می کشید این حرف ها وجود مرا داد التیام گفتی کلافه می شوی از این حضورمحض ! گفتی عذاب می کشی از دست من مدام گفتی نگاه هرزه ی من با تو جور نیست گفتی که پاک هستی و این فعل ها...
-
طاقت ندارم از نگاهت دور باشم - زهرا شعبانی
دوشنبه 28 فروردین 1396 13:12
طاقت ندارم از نگاهت دور باشم یا پیش هم باشیم و من مجبور باشم... با من بمان هر لحظه می افتم به پایت هر چند در ظاهر زنی مغرور باشم وقتی دلت صیاد این دریاست ای کاش من ماهی ِ افتاده ای در تور باشم بگذار با رویای وصلت خو بگیرم حتی اگر یک وصله ی ناجور باشم آغوش وا کن! حرف هایم گفتنی نیست تا کی فقط در شاعری مشهور باشم؟!...
-
قول دادم به خودم غصه تراشی نکنم - زهرا شعبانی
دوشنبه 28 فروردین 1396 13:11
قول دادم به خودم غصه تراشی نکنم فکر این را که تو باشی و نباشی نکنم فکر این را که تو هر روز بیایی سر ظهر روی گلدان دلم آب بپاشی نکنم! حوض این خاطره را گرچه پر از گِل شده است قول دادم به خودم بعد تو کاشی نکنم! من پر از زخم جگرسوزم و باید بروم که تو را اینهمه درگیر حواشی نکنم امشب افسوس نشد بر سر قولم باشم نشد از فاصله...
-
زن اگر بخواهد... - ایلهان برک
دوشنبه 28 فروردین 1396 13:04
یک زن اگر بخواهد حتی می تواند با صدایش تو را در آغوش بگیرد ! ایلهان برک
-
لطفا با من گریه کن! - چارلز بوکوفسکی
دوشنبه 28 فروردین 1396 12:24
چیزهایی هستند که میتوانند مرا له کنند مثل صورتهای بیروح مثل پاکتها مثل کلوچهها مثل زنهای اجیر شده مثل کشورهایی که ادعای عدالت میکنند مثل آخرین بوسه و اولین بوسه، مثل دستهایی که زمانی عاشق تو بودند و تو اینها را میدانی، لطفا با من گریه کن... چارلز بوکوفسکی
-
اثر انگشت ما - چارلز بوکوفسکی
دوشنبه 28 فروردین 1396 12:20
اثر انگشت ما، از قلب هایی که لمسشان کرده ایم هیچوقت پاک نمی شود . چارلز بوکوفسکی از کتاب: زنان
-
لبهای خاموش - ساحل صالحی
دوشنبه 28 فروردین 1396 11:37
آماده ام تا عشقمان ضرب المثل باشد البته چشمانت اگر مرد عمل باشد قد نگاهت کاش لبهایت به حرف آیند تا عشق .. نه ... اسطوره حتی محتمل باشد اینجا لب از لب وا کنی فرصت فراهم هست تا بیت آخر صحبت از ماه عسل باشد بهمن به تن دارم تو با آغوش مردادیت اردیبهشتم کن که اوضاع معتدل باشد اینجا بگو .. اینجا .. همین مصرع که تا فردا -...
-
هرگز نمی توانی - ایلهان برک
دوشنبه 28 فروردین 1396 11:33
هرگز نمی توانی سن یک زن را از او بپرسی چرا که او هم نمی داند سنش با شب هایی که بغض کرده و گریسته چقدر است . ایلهان برک
-
همین جا بمان عشقم! - ایلهان برک
دوشنبه 28 فروردین 1396 11:31
همین جا بمان عشقم! همین گونه که هستی. بمان و تنها به من نگاه کن. نگاه کردن عشق است... برهنه ام! برهنه ام تا برای تو راه باشم، این گونه برهنه و تن به تن. بگذار نفسهایم روی تن ات سیر کند، چشمهایت، سینه های برهنه ات، لبهایت. همین گونه بیا و در بسترم کنارم بخواب و ببوس مرا بی وفقه. باز هم بلندبلند ببوس مرا. آری، عشق...