-
بیست و چهار سال پیش - علیرضا روشن
سهشنبه 2 خرداد 1396 21:06
بیست و چهار سال پیش، یک روز اردیبهشتى پاک، ساعت یک و نیم ظهر، کاسه ى پونه هاى ساییده از دست زنم افتاد و کاسه شکست و پونه ها پخش شد و از تکه هاى کاسه ى صد تکه شده، یک تکه اش سر خورد رفت زیر کابینت و بعد زنم افتاد زمین و به صورت خورد به سرامیک هاى کف آشپزخانه و براى همیشه به همان یک تکه از کاسه که زیر کابینت رفته بود،...
-
از پشت این پرده - سیدعلی صالحی
سهشنبه 2 خرداد 1396 16:07
از پشت این پرده خیابان جور دیگری است درها پنجره ها درخت ها دیوارها و حتی قمری تنبل شهری همه می دانند من سالهاست چشم به راه کسی سرم به کار کلمات خودم گرم است تو را به اسم آب تو را به روح روشن دریا به دیدنم بیا مقابلم بنشین بگذار آفتاب از کنار چشمهای کهنسال من بگذرد من به یک نفر از فهم اعتماد محتاجم من از اینهمه...
-
میوه ممنوعه - افشین یداللهی
سهشنبه 2 خرداد 1396 15:44
بذار هیچکی کنار ما نباشه ما که از آدما چیزی نمی خوایم همین قد که به همدیگه رسیدیم دیگه هیچی از این دنیا نمی خوایم کسی با هم نمی خواد مارو اما حالا ما با همیم تنهای تنها چقدر دلگیره شادی توی غربت ولی آسون تره از دوری ما... افشین یداللهی
-
گر عقل پشت حرف دل، اما نمیگذاشت - فاضل نظری
دوشنبه 1 خرداد 1396 20:19
گر عقل پشت حرف دل، اما نمیگذاشت تردید پا به خلوت دنیا نمیگذاشت از خیر هست و نیست دنیا به شوق دوست میشد گذشت... وسوسه اما نمیگذاشت این قدر اگر معطل پرسش نمیشدم شاید قطار عشق مرا جا نمیگذاشت دنیا مرا فروخت ولی کاش دستکم چون بردگان مرا به تماشا نمیگذاشت شاید اگر تو نیز به دریا نمیزدی هرگز به این جزیره کسی پا...
-
غزل سرودم و گفتی که شاعران آری ! - حسین زحمتکش
دوشنبه 1 خرداد 1396 18:02
غزل سرودم و گفتی که شاعران آری ! بگو بگو تو به من هر چه در دلت داری بخاطر تو به سیگار لب زدم گفتی بدم می آید از این شاعران سیگاری چه صادقانه برایت غزل سرودم و تو چه بی ملاحظه گفتی: چقدر بیکاری ! ولی دوباره برایت غزل سرودم من ولی دوباره بر آن وزن های تکراری مفاعلن...فعلاتن...مفاعلن... گریه مفاعلن...فعلاتن...مفاعلن.....
-
مرز در عقل و جنون باریک است - افشین یداللهی
دوشنبه 1 خرداد 1396 15:33
مرز در عقل و جنون باریک است کفر و ایمان چه به هم نزدیک است عشق هم در دل ما سردرگم مثل ویرانی و بهت مردم گیسویت تعزیتی از رویا شب طولانی خون تا فردا خون چرا در رگ من زنجیر است زخم من تشنه تر از شمشیر است مستم از جام تهی حیرانی باده نوشیده شده پنهانی باده نوشیده شده پنهانی عشق تو پشت جنون محو شده هوشیاریست مگو سهو شده...
-
پرواز با تو باید - مسعود فردمنش
چهارشنبه 20 اردیبهشت 1396 18:28
پرواز با تو باید گر پر شکسته در باد آغاز هر کجا شد پایان هر کجا باد گر تابش از تو باشد خورشید بی فروغ ست از چشم من چنین ست گر پوچ ، یا دروغ ست مسعود فردمنش
-
مرا گر یار بنوازد، زهی دولت زهی دولت - عراقی
سهشنبه 19 اردیبهشت 1396 15:44
مرا گر یار بنوازد، زهی دولت زهی دولت وگر درمان من سازد، زهی دولت زهی دولت ور از لطف و کرم یک ره درآید از درم ناگه ز رخ برقع براندازد، زهی دولت زهی دولت دل زار من پر غم نبوده یک نفس خرم گر از محنت بپردازد، زهی دولت زهی دولت فراق یار بیرحمت مرا در بوته ٔ زحمت گر از این بیش نگدازد، زهی دولت زهی دولت چنینم زار نگذارد ،...
-
از خـــــوابِ چشمهای تو تا صبح می پَرَم - اصغر معاذی
چهارشنبه 13 اردیبهشت 1396 10:55
از خـــــوابِ چشمهای تو تا صبح می پَرَم ایــــن روزها هوای تــــو افتــــاده در سرم هر سایه ای کـــه بگذرد از خلوتم...تویی افتاده ای به جــــــان غـــــزل های آخرم گاهی صــــدای روشنت از دور می وَزَد گاهــی شبیه مـــــاه نشستــی برابرم یا رو بـــه روی پنجـــــــره ام ایستاده ای پاشیده عطـــــــر پیرهنت روی بستـــرم...
-
امشب غزل! مرا به هوایی دگر ببر - محمدعلی بهمنی
سهشنبه 12 اردیبهشت 1396 18:37
امشب غزل! مرا به هوایی دگر ببر تا هر کجا که می بردت بال و پر ببر تا ناکجا ببر که هنوزم نبرده ای این بارم از زمین و زمان دورتر ببر اینجا برای گم شدن از خویش کوچک است جایی که گم شوم دگر از هر نظر ببر آرامشی دوباره مرا رنج می دهد مگذار در عذابم و سوی خطر ببر دارد دهان زخم دلم بسته میشود بازش به میهمانی آن نیشتر ببر خود...
-
مهر ایران زمین - پژمان بختیاری
سهشنبه 12 اردیبهشت 1396 09:47
اگر ایران به جز ویـران سـرا نیست من این ویران سـرا را دوست دارم اگر تـاریخ مـا افسـانه رنگ است من ایـن افسانه ها را دوست دارم نوای نـای مـا گـر جانگـداز است من این نای و نـوا را دوست دارم اگر آب و هـوایش دلنشیــن نیست من این آب و هـوا را دوست دارم به شوق خـار صحراهـای خشکش من این فرسوده پـا را دوست دارم من این دلکش...
-
نیلوفرانه - قیصر امین پور
سهشنبه 12 اردیبهشت 1396 08:47
خدایا عاشقان را با غم عشق آشنا کن ز غمهای دگر غیر از غم عشقت رها کن تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری شکسته قلب من جانا به عهد خود وفا کن خدایا بی پناهم ز تو جز تو نخواهم اگر عشقت گناه است ببین غرق گناهم دو دست دعا برآورده ام بسوی آسمانها که تا پر کشم به بال غمت رها در کهکشانها چونیلوفر عاشقانه چنان می پیچم به پای...
-
به چشمک اینهمه مژگان به هم مزن یارا - شهریار
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 17:29
به چشمک اینهمه مژگان به هم مزن یارا که این دو فتنه بهم می زنند دنیا را چه شعبده است که در چشمکان آبی تو نهفته اند شب ماهتاب دریا را تو خود به جامه خوابی و ساقیان صبوح به یاد چشم تو گیرند جام صهبا را کمند زلف به دوش افکن و به صحرا زن که چشم مانده به ره آهوان صحرا را به شهر ما چه غزالان که باده پیمایند چه جای عشوه...
-
بهار بهار - محمدعلی بهمنی
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 15:24
بهار بهار صدا همون صدا بود صدای شاخه ها و ریشه ها بود بهار بهار چه اسم آشنایی ؟ صدات میاد ... اما خودت کجایی وابکنیم پنجره ها رو یا نه ؟ تازه کنیم خاطره ها رو یا نه ؟ بهار اومد لباس نو تنم کرد تازه تر از قصل شکفتنم کرد بهار اومد با یه بغل جوونه عید آورد از تو کوچه تو خونه حیاط ما یه غربیل باغچه ما یه گلدون خونه ما...
-
وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را - سعدی
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 10:29
وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را ساقی بیار آن جام می مطرب بزن آن ساز را امشب که بزم عارفان از شمع رویت روشن است آهسته تا نبود خبر رندان شاهدباز را دوش ای پسر می خوردهای چشمت گواهی میدهد باری حریفی جو که او مستور دارد راز را روی خوش و آواز خوش دارند هر یک لذتی بنگر که لذت چون بود محبوب خوش آواز را چشمان ترک و ابروان...
-
لاله پرپر - قیصر امین پور
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 08:54
بیا ای دل از اینجا پر بگیریم ره کاشانه دیگر بگیریم بیا گمگشته دیرین خود را سراغ از لاله پرپر بگیریم بیا ای دل از اینجا پر بگیریم ره کاشانه دیگر بگیریم بیا گمگشته دیرین خود را سراغ از لاله پرپر بگیریم زمین گویی غمی بنهفته داره سخن هار در دهان ناگفته داره ز هر چشمش هزاران چشمه جوشه که در دل صد شهید خفته داره بیا ای دل...
-
آفتاب مهربانی - قیصر امین پور
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 08:48
آفتاب مهربانی سایه تو بر سر من ای که در پای تو پیچید ساقه ی نیلوفر من با تو تنها با تو هستم ای پناه خستگی ها در هوایت دل گسستم از همه دلبستگیها در هوایت پر گشودن باور بال و پر من باد شعله ور از آتش غم خرمن خاکستر من باد ای بهار باور من ای بهشت دیگر من چون بنفشه بی تو بی تابم بر سر زانو سر من چون بنفشه بی تو بی تابم بر...
-
ایستاده و آرام - حسین پناهی
یکشنبه 10 اردیبهشت 1396 11:44
ایستاده و آرام به سمت آینه میخزم با اضطراب دلهره آور تعویض چشم ها و تازه میشود دل از تماشای دو مروارید درخشان بر کیسهی پاره پورهی صورتم . جهان پر از لبخند و پروانه سفید بود ! کدام بود؟ این آینده کدام بود که بهترین روزهای عمر را حرام دیدارش کردم؟ حسین پناهی
-
پائیز - مهدی اخوان ثالث
یکشنبه 10 اردیبهشت 1396 09:24
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش ابر؛ با آن پوستین سردِ نمناکش . باغ بی برگی، روز و شب تنهاست، با سکوت پاکِ غمناکش . سازِ او باران، سرودش باد . جامه اش شولای عریانیست . ورجز،اینش جامه ای باید . بافته بس شعله ی زرتار پودش باد . گو بروید ، هرچه در هر جا که خواهد ، یا نمی خواهد . باغبان و رهگذران نیست . باغ نومیدان چشم در...
-
چو شب به راه تو ماندم که ماه من باشی - هوشنگ ابتهاج
یکشنبه 10 اردیبهشت 1396 08:53
چو شب به راه تو ماندم که ماه من باشی چراغ خلوت این عاشق کهن باشی به سان سبزه پریشان سرگذشت شبم نیامدی تو که مهتاب این چمن باشی تو یار خواجه نگشتی به صد هنر، هیهات که بر مراد دل بی قرار من باشی تو را به آینه داران چه التفات بود چنین که شیفته ی حسن خویشتن باشی دلم ز نازکی خود شکست در غم عشق وگرنه از تو نیاید که دلشکن...
-
پیاده رو - مژگان عباسلو
جمعه 8 اردیبهشت 1396 18:35
با ابرها چه غصهی پنهانیست؟ این عصرِ چندشنبهی بارانیست؟ با چتر آمدی و نفهمیدی دنیا که زیرِ چترِ تو تنها نیست ! من خستهام، پیادهرویی خیسم داغم همیشه در دلِ پیشانیست وقتی که عاشقی سرِ هر کوچه بازیِ بچّههای دبستانیست وقتی که میبُرند مدام از هم این عشق نیست، چاقوی زنجانیست تو رفتهای پیادهرَوی اما در سینهی...
-
بال های کودکی - قیصر امین پور
پنجشنبه 7 اردیبهشت 1396 18:38
باز آن احساس گنگ و آشنا در دلم سیر و سفر آغاز کرد باز هم با دست های کودکی سفره ی تنگ دلم را باز کرد باز برگشتم به آن دوران دور روزهای خوب و بازی های خوب قصه های ساده ی مادر بزرگ در هوای گرم شب های جنوب رختخوابی پهن، روی پشت بام کوزه های خیس، با آب خنک بوی گندم، بوی خوب کاهگل آسمانِ باز و مهتاب خنک از فراز تپه می آمد...
-
پگاه - نصرت رحمانی
پنجشنبه 7 اردیبهشت 1396 18:14
با اینکه تا پگاه پاسی نمانده بود ماسیده بود روی پنجره لرد سیاه شب آب نرم نرمک می بافت گیسوان آرام می چمید و زمزمه می کرد در زیر بیدهای پریشان ساز قلم به دست گرفتم آرام زخمه کشیدم بر پرده نژند ، پریشیده روان بر تارهای گم شده احساس من می زدم و آب زمزمه می کرد ، های ... های در گرمگاه کار حس کردم آه ... چیزی مرا به سوی...
-
حالم خوب است - سیدعلی صالحی
پنجشنبه 7 اردیبهشت 1396 17:50
حالم خوب است هنوز خواب می بینم ابری می آید و مرا تا سر آغاز روییدن بدرقه می کند تابستان که بیاید نمی دانم چند ساله می شوم اما صدای غریبی مرتب می خوانَدم تو کی خواهی مرد !؟ به کوری چشم کلاغ ؛ عقابها هرگز نمی میرند مهم نیست تو که آن بید لب حوض را به خاطر داری همین امروز غروب برایش دو شعر از نیما خواندم او هم خم شد بر آب...
-
ای دل ، به کوی او ز که پرسم که یار کو - هوشنگ ابتهاج
پنجشنبه 7 اردیبهشت 1396 08:57
ای دل ، به کوی او ز که پرسم که یار کو در باغ پر شکوفه ، که پرسد بهار کو نقش و نگار کعبه نه مقصود شوق ماست نقشی بلند تر زده ایم ، آن نگار کو جانا ، نوای عشق خموشانه خوش تر است آن آشنای ره که بُوَد پرده دار کو ماندم درین نشیب و شب آمد ، خدای را آن راهبر کجا شد و آن راهوار کو ای بس ستم که بر سر ما رفت و کس نگفت آن پیک ره...
-
چقدر ساده به هم ریختی روان مرا - امید صباغ نو
پنجشنبه 7 اردیبهشت 1396 08:37
چقدر ساده به هم ریختی روان مرا بریده غصّه ی دل کندنت امان مرا قبول کن که مخاطب پسند خواهد شد به هر زبان بنویسند داستان مرا گذشتی از من و شب های خالی از غزلم گرفته حسرت دستان تو جهان مرا سریع پیر شدم آنچنانکه آینه نیز شکسته در دل خود صورت جوان مرا به فکر معجزه ای تازه بودم و ناگاه خدا گرفت به دست تو امتحان مرا نه تو...
-
خوب و بد هر چه نوشتند به پای خودمان - مهدی فرجی
چهارشنبه 6 اردیبهشت 1396 19:36
خوب و بد هر چه نوشتند به پای خودمان انتخابــی است کـــه کردیم برای خودمان این و آن هیچ مهم نیست چه فکری بکنند غـــم نداریم، بــــزرگ است خدای خودمان بگذاریم که با فلسفهشان خوش باشند خودمان آینه هستیم برای خودمان ما دو رودیم کــــه حالا سرِ دریا داریم دو مسافر یله در آب و هوای خودمان احتیاجی بـــه در و دشت...
-
اصلاً قبول حرف شما، من روانیام - حامد عسکری
چهارشنبه 6 اردیبهشت 1396 18:02
اصلاً قبول حرف شما، من روانیام من رعد و برق و زلزلهام؛ ناگهانیام این بیتهای تلخِ نفسگیرِ شعلهخیز داغ شماست خیمه زده بر جوانیام رودم؛ اگر چه بیتو به دریا نمیرسم کوهم؛ اگر چه مردنی و استخوانیام من کز شکوه روسریات کم نمیکنم من، این من غبار؛ چرا میتکانیام؟ بگذار روی دوش تو باشد یکی دو روز این سر که سرشکسته ی...
-
حتی یک نفر در این دنیا - عباس معروفی
چهارشنبه 6 اردیبهشت 1396 15:09
حتی یک نفر در این دنیا شبیه تو نیست ... نه در نفس کشیدن، نه در نفس نفس نفس زدن، و نه از قشنگی ... نفس مرا بند آوردن !! عباس معروفی
-
اگر دل دلیل است - قیصر امین پور
چهارشنبه 6 اردیبهشت 1396 10:42
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم ولى دل به پائیز نسپرده ایم چو گلدان خالى لب پنجره پر از خاطرات ترک خورده ایم اگر داغ دل بود، ما دیده ایم اگر خون دل بود، ما خورده ایم اگر دل دلیل است، آورده ایم اگر داغ شرط است، ما برده ایم اگر دشنه دشمنان، گردنیم اگر خنجر دوستان، گرده ایم گواهى بخواهید، اینک گواه همین زخم هایى که نشمرده ایم...