-
گریه جانسوز مرا ناله ز دنباله نگر - هاتف اصفهانی
سهشنبه 18 خرداد 1395 18:10
گریه جانسوز مرا ناله ز دنباله نگر ناله ٔ بی گریه ببین گریه ٔ بی ناله نگر هاتف اصفهانی
-
سلام ! شیره ی شعرم ! گلوله ی نمکم! - غلامرضا طریقی
دوشنبه 17 خرداد 1395 09:07
سلام ! شیره ی شعرم ! گلوله ی نمکم! هنوز بی تو خودم مثل بغض می ترکم! چه غنچه ها که به سودای بوسه پیش از تو می آمدند ولی من نمی گزید ککم! ولی تو آمدی و شور تازه آوردی که دلپذیر شود روزگار بی نمکم! کلک زدم که نیایی ولی ندانستم که با نیامدنت کنده می شود کلکم! پری به پیله ام آوردی و من از آن روز میان این همه گل با پر تو می...
-
گفت دیده ست مرا؛ این که کجا یادش نیست - کاظم بهمنی
دوشنبه 17 خرداد 1395 08:16
گفت دیده ست مرا؛ این که کجا یادش نیست همه چیزم شده و هیچ مرا یادش نیست این ستاره به همه راه نشان می داده ست حال نوبت که رسیده ست به ما یادش نیست قصه ام را همه خواندند؛ چگونه ست که او خاطرات من ِ انگشت نما یادش نیست؟! بعد ِ من چند نفر کشته، خدا می داند آن قدر هست که دیگر همه را یادش نیست او که در آینه در حیرت ِ نیم...
-
هر چه آیینه به توصیف تو جان کند، نشد - فاضل نظری
چهارشنبه 12 خرداد 1395 18:22
هر چه آیینه به توصیف تو جان کند، نشد آه! تصویر تو هرگز به تو مانند نشد گفتم از قصهء زلفت گرهی باز کنم به پریشانی گیسوی تو سوگند نشد خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند تا فراموش شود یاد تو هرچند نشد من دهان باز نکردم که نرنجی از من مثل زخمی که لبش باز به لبخند نشد دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند بلکه چون بَرده مرا هم...
-
فریاد زندگی
چهارشنبه 12 خرداد 1395 11:13
هیچ کجا، هیچ زمان، فریاد زندگی بی جواب نبوده است. قلب خوب تو جواب فریاد من است... احمد شاملو
-
شعله انفس و آتش زنه آفاق است - فاضل نظری
سهشنبه 11 خرداد 1395 18:34
شعله انفس و آتش زنه آفاق است « غم » قرار دل پرمشغله عشاق است جام « می » نزد من آورد و بر آن بوسه زدم آخرین مرتبه مستشدن اخلاق است بیش از آن شوق که من با لب ساغر دارم لب « ساقی » به دعاگویی من مشتاق است بعد یک عمر قناعت دگر آموختهام: عشق گنجی است که افزونیاش از انفاق است باد مشتی ورق از دفتر عمر آورده است عشق...
-
ستاره دیده فروبست و آرمید بیا - سیمین بهبهانی
سهشنبه 11 خرداد 1395 18:28
ستاره دیده فروبست و آرمید بیا شراب نور به رگ های شب دوید بیا ز بس به دامن شب اشک انتظارم ریخت گل سپیده شکفت و سحر دمید بیا شهاب ِ یاد تو در آسمان خاطر من پیاپی از همه سو خطّ زر کشید بیا ز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتم ز غصّه رنگ من و رنگ شب پرید بیا به وقت مرگم اگر تازه می کنی دیدار بهوش باش که هنگام آن رسید بیا به...
-
ساده بیا - افشین یداللهی
دوشنبه 10 خرداد 1395 15:26
ساده بیا دست منو بگیر و ساده نگیر این همه سادگی رو ساده نگیر اگه هنوز می تونی پای همه سادگی هات بمونی خسته نشو اگه تموم راه ها پیش تو و سادگی هات بسته شن طاقت بیار اگه همه آدما از این که پا به پات بیان خسته شن آخر خط جاده های خسته بگو چقدر راه نرفته مونده پشت دلت وقتی به خون نشسته چند تا ترانه ست که کسی نخونده دووم...
-
رخ نگار مرا هر زمان دگر رنگ است - عراقی
دوشنبه 10 خرداد 1395 14:55
رخ نگار مرا هر زمان دگر رنگ است به زیر هر خم زلفش هزار نیرنگ است کرشمهای بکند، صدهزار دل ببرد ازین سبب دل عشاق در جهان تنگ است اگر برفت دل از دست، گو: برو، که مرا بجای دل سر زلف نگار در چنگ است از آن گهی که خراباتیی دلم بربود مرا هوای خرابات و باده و چنگ است بدین صفت که منم، از شراب عشق خراب مرا چه جای کرامات و نام...
-
زیبا فـراوان دیـده ام - پژمان بختیاری
دوشنبه 10 خرداد 1395 10:00
زیبا فـراوان دیـده ام، اما تـو چیـز دیگـری صدها گلستان دیده ام، اما تو چیز دیگری گلهای خندان دیده ام،خورشید تابان دیده ام صد رهزن جان دیده ام، اما تو چیز دیگری از بوی گل مطلوب تر، از مهوشان محبوب تر این یک از آن یک خوب تر، اما تو چیز دیگری بس شوخ جانی دیده ام،باغ جوانی دیده ام زانها که دانی دیده ام، اما تو چیـز دیگری...
-
حاصل عمر - رهی معیری
دوشنبه 10 خرداد 1395 09:52
بس که جفا ز خار و گل دید دل رمیدهام همچو نسیم از این چمن پای برون کشیدهام شمع طرب ز بخت ما آتش خانهسوز شد گشت بلای جان من عشق به جان خریدهام حاصل دور زندگی صحبت آشنا بود تا تو ز من بریدهای من ز جهان بریدهام تا به کنار بودیَم بود به جا قرار دل رفتی و رفت راحت از خاطر آرمیدهام تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو...
-
ای گمشده دل کجات جویم - هاتف اصفهانی
دوشنبه 10 خرداد 1395 08:57
ای گمشده دل کجات جویم در دام که مبتلات جویم دیروز چو آفتاب بودی امروز چو کیمیات جویم ای مرغ ز آشیان رمیده در دامگه بلات جویم ای کشته ٔ غمزه ٔ نکویان از چشم که خونبهات جویم ای بیمار ز جان گذشته کز هر که رسم دوات جویم گاهی به دوات چاره خواهم گاهی به دعا شفات جویم کس چاره ٔ درد تو نداند درمان مگر از خدات جویم هاتف پی دل...
-
منم آن رند قدح نوش که از کهنه و نو - هاتف اصفهانی
دوشنبه 10 خرداد 1395 08:39
منم آن رند قدح نوش که از کهنه و نو باشدم خرقهای آنهم به خرابات گرو زاهد آن راز که جوید ز کتاب و سنت گو به میخانه در آی و ز نی و چنگ شنو راز کونین به میخانه شود زان روشن که فتادهاست به جام از رخ ساقی پرتو چه کند کوه کن دلشده با غیرت عشق گر نه بر فرق زند تیشه ز رشک خسرو هر طرف غول نوا خوان جرس جنبانی است در ره عشق به...
-
آفتاب می شود
یکشنبه 9 خرداد 1395 08:31
شهر من ! که چند لکه ابر تیره روز بی حیا آسمان آبی تو را لکه دار کرده اند شهر من ! که باغ های سیب و سبری و گلابی تو را عده ای تبر به دست سوگوار کرده اند * گرچه دورم از تو دور شک ندارم این که مردم نجیب تو از تو دل نمی کنند شک ندارم این که باغ های سیب تو نام روشن تو را در جهان دوباره می پراکنند * شک ندارم این که کوه ها...
-
خبر دروغ نبود - سعید بیابانکی
یکشنبه 9 خرداد 1395 08:30
شکست آینه و شمعدان ترک برداشت خبر چه بود که نصف جهان ترک برداشت خبر رسید به تالار کاخ هشت بهشت غرور آینه ها ناگهان ترک برداشت خبر شبانه به بازار قیصریه رسید شکوه و هیبت نقش جهان ترک برداشت خبررسید هراسان به گوش مسجد شاه صلات ظهر صدای اذان ترک برداشت خبر چه بود که بغض غلیظ قلیان ها شکست و خنده ی شاه جوان ترک برداشت خبر...
-
غزل
یکشنبه 9 خرداد 1395 08:29
به نام عشق که زیباترین سر آغاز است هنوز شیشه ی عطر غزل درش باز است جهان تمام شد و ماهپاره های زمین هنوز هم که هنوز است کارشان ناز است هزار پند به گوشم پدر فشرد و نگفت که عشق حادثه ای خانمان بر انداز است پدر نگفت چه رازی است این که تنها عشق کلید این دل ناکوک ناخوش آواز است به بام شاه و گدا مثل ابر می بارد چقدر عشق شریف...
-
کشف قفس - قیصر امین پور
یکشنبه 9 خرداد 1395 08:13
چرا مردم قفس را آفریدند؟ چرا پروانه را از شاخه چیدند؟ چرا پروازها را پر شکستند؟ چرا آوازها را سر بریدند؟ پس از کشف قفس، پرواز پژمرد سرودن بر لب بلبل گره خورد کلاف لاله سر در گم فرو ماند شکفتن در گلوی گل گره خورد چرا نیلوفرِ آواز بلبل به پای میله های سرد پیچید؟ چرا آواز غمگین قناری درون سینه اش از درد پیچید؟ چرا لبخند...
-
راز زندگی
یکشنبه 9 خرداد 1395 08:11
غنچه با دل گرفته گفت: «زندگی، لب ز خنده بستن است گوشه ای درون خود نشستن است.» گل به خنده گفت: « زندگی شکفتن است با زبان سبز راز گفتن است.» گفتگوی غنچه و گل از درون باغچه باز هم به گوش می رسد تو چه فکر می کنی؟ راستی کدام یک درست گفته اند؟ من که فکر می کنم گل به راز زندگی اشاره کرده است هر چه باشد او گل است گل یک دو...
-
یک خط در میان
یکشنبه 9 خرداد 1395 08:10
در کتاب چار فصل زندگی صفحه ها پشت سرِ هم می روند هر یک از این صفحه ها ، یک لحظه اند لحظه ها با شادی و غم می روند آفتاب و ماه ، یک خط در میان گاه پیدا، گاه پنهان می شوند شادی و غم نیز هر یک لحظه ای بر سر این سفره مهمان می شوند گاه اوج خنده ی ما گریه است گاه اوج گریه ی ما خنده است گریه ، دل را آبیاری می کند خنده ، یعنی...
-
دیر و دور
یکشنبه 9 خرداد 1395 08:09
بعد از این بگذار قلب بیقراری بشکند گل نمیروید، چه غم گر شاخساری بشکند باید این آیینه را برق نگاهی میشکست پیش از آن ساعت که از بار غباری بشکند گر بخواهم گل بروید بعد از این از سینهام صبر باید کرد تا سنگ مزاری بشکند شانههایم تاب زلفت را ندارد، پس مخواه تختهسنگی زیر پای آبشاری بشکند کاروان غنچههای سرخ، روزی میرسد...
-
زیارت
یکشنبه 9 خرداد 1395 08:06
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد از جادة سهشنبه شب قم شروع شد آیینه خیره شد به من و من به آیینه آن قدر خیره شد که تبسم شروع شد خورشید ذرهبین به تماشای من گرفت آنگاه آتش از دل هیزم شروع شد وقتی نسیم آه من از شیشهها گذشت بیتابی مزارع گندم شروع شد موج عذاب یا شب گرداب؟! هیچ یک دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد از فال...
-
میپندارم ماه
یکشنبه 9 خرداد 1395 08:05
به نسیمی همه راه به هم می ریزد کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد سنگ در برکه می اندازم و می پندارم با همین سنگ زدن ، ماه به هم می ریزد عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است گاه می ماند و نا گاه به هم می ریزد آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد آه یک روز همین آه تو را می گیرد گاه یک کوه...
-
خورشید فلک مرتبه را روی زمین یافت
یکشنبه 9 خرداد 1395 07:52
آن کشته که بردند به یغما کفنش را تیر از پی تیر آمد و پوشاند تنش را خون از مژه میریخت به تشییع غریبش آن نیزه که میبرد سر بیبدنش را پیراهنی از نیزه و شمشیر به تن کرد با خار عوض کرد گل پیرهنش را زیباتر از این چیست که پروانه بسوزد شمعی به طواف آمده پرپر زدنش را آغوش گشاید به تسلای عزیزان یا خاک کند یوسف دور از وطنش را...
-
پیش از این ها - قیصر امین پور
یکشنبه 9 خرداد 1395 07:50
پیش از این ها فکر می کردم خدا خانه ای دارد کنار ابرها مثل قصر پادشاه قصه ها خشتی از الماس و خشتی از طلا پایه های برجش از عاج و بلور بر سر تختی نشسته با غرور ماه ، برق کوچکی از تاج او هر ستاره ، پولکی از تاج او اطلس پیراهن او ، آسمان نقشِ روی دامن او ، کهکشان رعد و برق شب، طنین خنده اش سیل و طوفان، نعره ی توفنده اش...
-
بال های کودکی - قیصر امین پور
یکشنبه 9 خرداد 1395 07:48
باز آن احساس گنگ و آشنا در دلم سیر و سفر آغاز کرد باز هم با دست های کودکی سفره ی تنگ دلم را باز کرد باز برگشتم به آن دوران دور روزهای خوب و بازی های خوب قصه های ساده ی مادر بزرگ در هوای گرم شب های جنوب رختخوابی پهن، روی پشت بام کوزه های خیس، با آب خنک بوی گندم، بوی خوب کاهگل آسمانِ باز و مهتاب خنک از فراز تپه می آمد...
-
کوچه های بن بست
شنبه 8 خرداد 1395 17:21
سرریز کرده این پاییز . برف با لکه های نارنجی بهار با لکه های زرد فصل ها می گریزند و خورشید که هی غروب می کند خرداد را پر از خون کرده. ما سراسیمه فرار می کنیم و کوچه های بن بست که آن قدر زیبا بودند این قدر ترسناکند گروس عبدالملکیان
-
هوا
شنبه 8 خرداد 1395 09:27
هوا که پیرهن پوشیده هوا که میز صبحانه را می چیند هوا که گوش می دهد به شعرهام هوا که لب بر لبم می گذارد هوا که داغم می کند هوا که هوایی ام کرده هوا که حواسش نبود،این شعر است و از پنجره بیرون رفت . گروس عبدالملکیان
-
ملاقات
شنبه 8 خرداد 1395 09:22
بارانی که روزها بالای شهر ایستاده بود عاقبت بارید تو بعدِ سال ها به خانه ام می آمدی... تکلیفِ رنگ موهات در چشم هام روشن نبود تکلیفِ مهربانی ، اندوه ، خشم و چیزهای دیگری که در کمد آماده کرده بودم تکلیفِ شمع های روی میز روشن نبود من و تو بارها زمان را در کافه ها و خیابان ها فراموش کرده بودیم و حالا زمان داشت از ما...
-
باد که می آید - گروس عبدالملکیان
شنبه 8 خرداد 1395 09:21
باد که می آید خاک نشسته برصندلی بلند می شود می چرخد در اتاق دراز می کشد کنار زن . فکر می کند به روزهایی که لب داشت ...
-
پرنده بی معرفت
شنبه 8 خرداد 1395 09:18
پرندگان پشت بام را دوست دارم دانههایی را که هر روز برایشان میریزم در میان آنها یک پرندهی بیمعرفت هست که میدانم روزی به آسمان خواهد رفت و برنمی گردد. من او را بیشتر دوست دارم گروس عبدالملکیان