-
انتظار - پونه مقیمی
سهشنبه 1 آبان 1397 13:39
"انتظار" برای داشتنِ هر چیز بهتری شما را از درون فرسوده میکند! شما را ناراضی و آشفته میکند. وقتی در ذهن شما "انتظار" شروع شود، لذت و دیدنِ لحظه ها کم می شود. این لحظه و هر چه که دارید و هستید، کافی ست. اگر این الگوی "همیشه به دنبال بهتری بودن" وارد رابطه های صمیمانه مان بشود، فرسایش درونی...
-
من یکی را از خودم دیوانه تر می خواستم - محمد سلمانی
سهشنبه 1 آبان 1397 10:18
من یکی را از خودم دیوانه تر می خواستم سر نمی پیچید اگر یک روز سر می خواستم اهل عشق و عاشقی اهل تمنّا اهل درد این چنین دیوانه ای را همسفر می خواستم می نشستم روبه رویش، روبه رویم می نشست لحظه های عاشقی از او نظر می خواستم او قدح در دست و من جامِ تمنّایم به کف هرچه او می داد من هم بیشتر می خواستم من کجا در می زدن سودای...
-
پاییز من سلام ، دلم را ندیده ای؟ - پروین نوروزی
دوشنبه 30 مهر 1397 21:56
پاییز من سلام ، دلم را ندیده ای؟ نزدیک تر بیا!!! تو چرا رنگ پریده ای؟ ! انگار مثل من رکب از عشق خورده ای یا زعفران به صورت نازت کشیده ای؟ اینجا بشین و تکیه بده بر سکوت من توخسته ای و تازه از این در رسیده ای بگذار تا حکایت دل را بیان کنم شاید شبیه قصه ی ما را شنیده ای روزی مسافری که قطارش ترانه بود آمد سوار قافیه های...
-
شلیک - روزبه بمانی
یکشنبه 29 مهر 1397 08:07
گنجشک ترین آدم او من شده بودم او دغدغه اش بود مرا باز بگیرد حرصش که درآمد بدنم خون به جگر شد من سیب شدم ، بلکه مرا گاز بگیرد می آمد و میدید مرا ، مثلِ دو تا دوست من را به دلش یکسره نزدیک نمیکرد در جوخه یِ اعدامِ من بی همه چیزش می آمد و پا میشد و شلیک نمیکرد دیوونتم با اینکه فهمیدم یه عمره این رابطه از سمتِ تو عاشق...
-
بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشیام - سهراب سپهری
شنبه 28 مهر 1397 10:10
بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشیام بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را سهراب سپهری
-
سوزِ دلی دارم که میگیرد قرارت را - مهدی فرجی
شنبه 28 مهر 1397 08:23
سوزِ دلی دارم که میگیرد قرارت را شاید به این پاییز بسپاری بهارت را بوی تو در پیراهنم جا مانده می ترسم یک هرزه باد از من بگیرد یادگارت را آیینه، شد صد تکه اما باز هر تکه از یک دریچه رنگ زد نقش و نگارت را مجنون تر از بیدند و می لرزند بی لیلا بر شانه ها بگذار چشمِ اشکبارت را تو تشنه ی خونی، گلویم تشنه ی زخم است پایان...
-
با این غزل که منتظرِ مرحبای توست - مریم جعفری آذرمانی
جمعه 27 مهر 1397 08:19
با این غزل که منتظرِ مرحبای توست بعد از چهل بهار، هوایم هوای توست . « من عاشقم» برای خودش داستان شده هر سطرِ این کتاب پر از ماجرای توست تأثیرِ من! اگر غزلم عاشقانه شد تنها دلیل، خواندنِ آنها برای توست معشوقۀ تو کیست؟ که من دوست دارمش آن زن که صورتش حَرَمِ بوسههای توست من بیحضورِ تن، به همین وحدتِ وجود آنقدر مؤمنم...
-
شب سردی است و من افسرده - سهراب سپهری
پنجشنبه 26 مهر 1397 10:05
شب سردی است و من افسرده راه دوری است و پایی خسته تیرگی هست و چراغی مرده می کنم تنها از جاده عبور دور ماندند زمن آدمها سایه ای از سر دیوار گذشت غمی افزود مرا بر غمها فکر تاریکی و این ویرانی بی خبر آمد تا با دل من قصه ها ساز کند پنهانی نیست رنگی که بگوید با من اندکی صبر سحر نزدیک است هر دم این بانگ بر آرم از دل وای این...
-
ای غزل گونه ترین دختر این آبادی ! - پروین نوروزی
سهشنبه 24 مهر 1397 08:16
ای غزل گونه ترین دختر این آبادی ! با چه امید ، دلت را به نگاهش دادی؟ آهوانه پی دام چه کسی می گردی ؟ در کمین نیست در این حاشیه ها صیادی عطر شیرین نفس های تو پیچیده ولی دیگر این قصه ندارد نسب فرهادی کوزه ات را ببر این چشمه ندارد آبی خشکسالی شده در فکر سراب افتادی؟ آمدی در شب مهتاب ، ولی نشنیدی نه صدای نی و نه زمزمه...
-
بر کدام جنازه زار میزند.. - احمد شاملو
سهشنبه 24 مهر 1397 08:13
بر کدام جنازه زار میزند .. بر کدام جنازه زار میزند این ساز؟ بر کدام مُردهی پنهان میگرید این سازِ بیزمان؟ در کدام غار بر کدام تاریخ میموید این سیم و زِه، این پنجهی نادان؟ بگذار برخیزد مردمِ بیلبخند بگذار برخیزد ! زاری در باغچه بس تلخ است زاری بر چشمهی صافی زاری بر لقاحِ شکوفه بس تلخ است زاری بر شراعِ بلندِ...
-
وقتی کسی که عاشقشی - روزبه معین
دوشنبه 23 مهر 1397 16:26
وقتی کسی که عاشقشی ... رهات می کنه... بهش لبخند بزن و بذار بره... به این میگن مین گذاری،... جدی میگم، ... دنبالش رفتن هیچ فایده ای نداره! درسته که بعد از اون... روزها و شب های زیادی ... با خاطراتش زندگی می کنی،... اما خب وقتی که... بی دلیل رهات می کنه، ... حتی اگه با کس دیگه ای هم باشه... یه شب با تمام مهر و علاقه ای...
-
سوگند - سهراب سپهری
شنبه 21 مهر 1397 10:08
به تماشا سوگند و به آغاز کلام و به پرواز کبوتر از ذهن واژه ای در قفس است حرف هایم ، مثل یک تکه چمن روشن بود من به آنان گفتم : آفتابی لب درگاه شماست که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد و به آنان گفتم : سنگ آرایش کوهستان نیست همچنانی که فلز ، زیوری نیست به اندام کلنگ در کف دست زمین گوهر ناپیدایی است که رسولان همه از...
-
به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد - علی اصغر داوری
پنجشنبه 19 مهر 1397 08:15
به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس سند عشق به امضا شدنش می ارزد گرچه من تجربهای از نرسیدنهایم کوشش رود به دریا شدنش می ارزد کیستم ؟ … باز همان آتش سردی که هنوز حتم دارد که به احیا شدنش می ارزد با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم به همان لحظهی بر پا شدنش...
-
گذشته - روزبه معین
دوشنبه 16 مهر 1397 16:19
یه روز صبح از خواب بلند میشی و متوجه میشی هیچ حسی به گذشته و آدم های گذشته نداری، دیگه می تونی واسه همشون آرزوی خوشبختی کنی؛ یه جور رهایی و بی احساسی کامل، از اون به بعد با کسی جر و بحث نمی کنی، به همه لبخند می زنی و از همه چیز ساده می گذری. مردم بهش میگن قوی شدن، اما من میگم سِر شدگی! قهوه سرد آقای نویسنده روزبه معین
-
شب آن شب، عشق پرمی زد میان کوچه بازارم - نجمه زارع
یکشنبه 15 مهر 1397 08:09
شب آن شب، عشق پرمی زد میان کوچه بازارم تو را در کوچه می دیدم که پا در کوچه بگذارم به یادم هست باران شد تو این را هم نفهمیدی و من آرام رفتم تا ، برایت چتر بردارم تو می لرزیدی و دستم ، چه عاجز می شدم وقتی تورا می خواست بنویسد، بروی صفحه، خودکارم میان خویش گم بودی، میان عشق و دلتنگی گمانم صبح فهمیدی که من آن سوی دیوارم...
-
دلم را ندیده ای رفیق ؟! ...
دوشنبه 9 مهر 1397 08:06
دلم را ندیده ای رفیق ؟ ! ... امروزهم دلتنگ اقاقی و یاس و شب بو گذشت ...روزگار سختی است رفیق ...وقتی پنجره ات آسمان ندارد و دلت روزنه ای به نور ...ترانه هایم گرفتا ر بغض اند ،از من آواز بهاری نخواه که همرنگ برگ های خزان دیده ام . تو که فهمیده ای من باز هوایی ام ...یک پنجره آواز می خواهم و یک سینه ترانه ...یک باغچه...
-
صبح بخیر - علی سید صالحی
یکشنبه 8 مهر 1397 08:08
صبح بخیر گفتن ، چه رسمِ شیرینیست ... وقتی که هر روز بهانهام میشود ، برای بوسیدنت ...! علی سید صالحی
-
ﺳﯿﻨﻪ ﺍﻡ ﺩﮐﺎﻥ ﻋﻄﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ - ﻣﺤﻤﺪ ﺻﺎﻟﺢ ﻋﻼ
پنجشنبه 5 مهر 1397 09:30
ﺳﯿﻨﻪ ﺍﻡ ﺩﮐﺎﻥ ﻋﻄﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﺩﺭﺩﺕ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﺷﻨﺒﻠﯿﻠﻪ، ﺭﺍﺯﯾﺎﻧﻪ، ﺷﺎﻫﯽ ﻭ ﮔﺸﻨﯿﺰ ﻫﻞ ﻭ ﺁﻭﯾﺸﻦ، ﻧﺒﯿﺬ ﺳﺮﺥ ﺷﻮﺭ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﻡ ﺩﮐﺎﻥ ﻋﻄﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﺩﺭﺩﺕ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﺟﺴﻤﺖ ﺑﻬﺎﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﺟﺎﻥ ﺗﻮ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﻋﺎﺯﻡ ﻣﺴﺠﺪ ﺳﻠﯿﻤﺎﻧﯽ ﻭ ﻟﯿﮑﻦ ﻣﯽ ﺭﺳﯽ ﺗﺒﺮﯾﺰ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺗﻮ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺗﻮ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺎﺷﻖِ ﺑﯽ ﮐﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﯽ ﭼﯿﺰ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺗﺠﻮﯾﺰ .... ﻣﺤﻤﺪ ﺻﺎﻟﺢ...
-
چقدر صدای آمدنِ پاییز - پریسا زابلی پور
سهشنبه 3 مهر 1397 09:33
چقدر صدای آمدنِ پاییز شبیه صدای قدم های تو بود ملتهب، مرموز، دوست داشتنی... چقدر هوای پاییز شبیه دست های توست نه گرم، نه سرد، همیشه بلاتکلیف... چقدر صدای خش خش برگ ها شبیه صدای قلب من است که خواست، افتاد، شکست... چقدر این پیاده رو ها پر از آرزوهای من است نارنجیِ یکدست، پُر از آدم های دست در دست، مست... چقدر پاییز شبیه...
-
ذاتِ دوست داشتنی - پونه مقیمی
دوشنبه 2 مهر 1397 16:01
برای دوست داشتن آدمها باید ذاتِ دوست داشتنی آنها را از رفتارهایشان جدا کرد و اگر فکر میکنید این کار ساده ای ست سخت در اشتباهید. برای دوست داشتن ادمها با تمام تفاوتهایشان بعضی وقتها باید با قسمتِ تیره ی درونی تان به شدت مبارزه کنید. قسمتی که مدام در گوش شما زمزمه میکند که قضاوت کن. نامهربانی هایشان را ببین و واکنش...
-
دلتنگی -پونه مقیمی
چهارشنبه 21 شهریور 1397 16:13
بیرحمی آن است که هر شخصی که از زندگی ما بیرون میرود، چیزی از صدایش، از لحن صحبتش، از نگاه و حرکاتش را جا میگذارد. و دلتنگی، مرورِ جزیئاتِ باقی ماندهی آنها در ذهن ماست. گاهی مرورِ جزییاتِ دوست داشتنیِ افرادی که دیگر حضور ندارند و یا بسیار دور هستند و یا رابطهشان با ما تغییر کرده است به ما کمک میکند که عشق را حس کنیم...
-
صدا کن مرا صدای تو خوب است - سهراب سپهری
چهارشنبه 21 شهریور 1397 10:11
صدا کن مرا صدای تو خوب است صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن میروید در ابعاد این عصر خاموش من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیشبینی نمیکرد و خاصیت عشق این است حکایت کن از بمبهایی که من خواب بودم، و افتاد...
-
شنیده ام چشم به راه باران پاییزی - روزبه معین
سهشنبه 20 شهریور 1397 16:38
شنیده ام چشم به راه باران پاییزی کنار پنجره اتاقت می نشینی و بوسه بر سیگار می زنی خوش به حال سیگارها شنیده ام تنهایی به کافه می روی خیابان ها را متر می کنی بی دلیل می خندی شنیده ام خواب هایت زمستانی شده اند روزهایت کوتاه، موهایت کوتاه... راستی، کنار همیشگی هایت، شب های تنهایی، دلتنگ من هم می شوی؟ روزبه معین
-
ســــر درون ســـــینه بـــــردم تـــا بـبینـــــم خویــــــش را - معینی کرمانشاهی
شنبه 17 شهریور 1397 09:16
ســــر درون ســـــینه بـــــردم تـــا بـبینـــــم خویــــــش را طـعــــــــمه دنـــدان گـــــــرگ آز دیـــــــدم میــــــش را هرکـــه از این خوان هستی جرعه نوش غفلت است آخـــرش چـــون مــــن بجـــــان باید خریدن نیش را پــــرتـــــوی در راهـــــم افکــــن، ای چراغ عافیت تـــــا بجویــــــــم مقصـــــد افتـاده اندر پیش...
-
دختری در قطار - پائولا هاوکینز
شنبه 17 شهریور 1397 08:58
به این باور رسیدهام که چیزی را نمیتوانی جبران کنی و دوباره درست بگذاری سرجایش. حفرههای زندگیات همیشگی هستند. تو باید در اطرافش رشد کنی؛ مثل ریشههای درخت که از اطراف سیمان بیرون میزنند؛ باید خودت را از لابهلای شیارها بیرون بکشی . دختری در قطار پائولا هاوکینز
-
تا بی کران خویشم گامی دگر نمانده است - معینی کرمانشاهی
شنبه 17 شهریور 1397 08:14
تا بی کران خویشم گامی دگر نمانده است آغوش مهر بگشا ای راز روزگاران خسته است شبرو ماه ای ابر همرهی کن تا تر کند گلویی از جام چشمه ساران ای شب چه می فشانی در خاک و خون شفق را؟ فردا دوباره آیند از راه نیزه داران روز وداع یاران ما را امان ندادند دردا که تا بگیرییم چون ابر در بهاران روزی که با تو بودم در زیر چتر باران گفتی...
-
تک به تک تکرار می کنم - ساغر شفیعی
شنبه 17 شهریور 1397 08:01
تک به تک تکرار می کنم حروف نامت را خط به خط خطوط چهره ات بند به بند بند بند انگشتانت صفحه صفحه با پلک های تو ورق می خورم تا سطر سطر صورتت را به خاطر بسپارم رود با نخستین موج زلفت به جریان می افتد مکث می کند به تماشای آخرین خم گیسوت باید گیسوانت را مو به مو به حافظه بسپارم . ساغر شفیعی
-
زیر چتر سبز باران - ساغر شفیعی
شنبه 17 شهریور 1397 07:57
زیر چتر سبز باران برگ لرزان درختان آید به یادم دوباره کوچه باغ پرسه هامان می تراوید از نگاهت شور و شرم کودکانه می سرودم زیر باران از نگاه تو ترانه اگر از آنهمه شوق و آرزو مانده در قلب تو هم بگو بگو زمزمه کن همه را به گوش من تا بگیرم بوی باران گل همیشه بهار من بیا با گل خنده کنار من بیا تا همه هستیم از حضور تو گل کند...
-
روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد - سهراب سپهری
جمعه 16 شهریور 1397 10:14
روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد . در رگ ها نور خواهم ریخت . و صدا خواهم در داد: ای سبدهاتان پر خواب ! سیب آوردم، سیب سرخ خورشید . خواهم آمد، گل یاسی به گدا خواهم داد . زن زیبای جذامی را، گوشواری دیگر خواهم بخشید . کور را خواهم گفت: چه تماشا دارد باغ ! دوره گردی خواهم شد، کوچه ها را خواهم گشت . جار خواهم زد: آی شبنم،...
-
به خاطر من - ساغر شفیعی
چهارشنبه 14 شهریور 1397 08:40
میگویم به خاطر من کلاف ابرها را باز می کنی باورم نمی شود می گویم ماه را دوباره به پیشانی آسمان می چسبانی تردید می کنم دستی که به سویت آورده ام بگیر یا یکه می خورم از سردی وعده هات یا دلم را گرم میکنم که یکه نیستم در این تاریکی آن وقت شاید من ابرها را بتارانم تو آسمان را بیار ا یی ساغر شفیعی