-
وَ رَنگ اُفتا- سید طالب هاشمی
چهارشنبه 16 مرداد 1398 18:11
و رنگ افتا حنامون ور خدا از بس ریا کردیمز زیر خنده شیطون تا همه مومن صدا کردیم زدیمون لاف مردی و مسلمونی و دینداریو نامردی قسم مردم که تنها ادعا کردیم گذشت و رحم و انصاف و مروت اصل ایمون بیاما ما اینگل از دین و از ایمون جدا کردیم سی محض حاج فلون واویدن و خونه خدا رفتنخومون بختر خبر داریم چه پی خلق خدا کردیم یتیمل...
-
ﺑﯿﻦ ﺻﺪﻫﺎ ﺳﺮﻓﺮﺍﺯﯼ ﯾﮏ ﺗﺒﺎﻫﯽ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ - کاظم بهمنی
چهارشنبه 16 مرداد 1398 07:23
ﺑﯿﻦ ﺻﺪﻫﺎ ﺳﺮﻓﺮﺍﺯﯼ ﯾﮏ ﺗﺒﺎﻫﯽ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﮔﺎﻩ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺧﻼﯾﻖ ﺭﻭﺳﯿﺎﻫﯽ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﻄﺮﻧﺞ ﺑﺎ ﺧﻮﯾﺶ ﺍﺳﺖ، ﺗﺎ ﮐِﯽ ﻓﮑﺮ ﺑُﺮﺩ؟ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺻﻔﺤﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﺭﺷﺘﻪ ﯼ ﺑﯿﻦ ﻣﻦ ﻭ "ﺍﻭ" ﺑﺎ ﮔﺮﻩ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺷﺪ ﻣﻌﺼﯿﺖ ﺁﻧﻘﺪﺭﻫﺎ ﺑﺪ ﻧﯿﺴﺖ، ﮔﺎﻫﯽ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ! ﻫﺮ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﻝ ﭘﺎﮐﯽ ﺍﻡ ﺩﻡ ﺯﺩ ﻣﺮﺍ ﺗﻨﻬﺎ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺁﻣﺪﻡ ﺣﻔﻈﺶ ﮐﻨﻢ، ﺩﯾﺪﻡ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ … ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﺭ...
-
چلهی بیچراغ - سیدعلی صالحی
دوشنبه 14 مرداد 1398 16:25
حالا هزار چلهی بیچراغ از نشستنِ ماست که ماه در غیبتِ بیزمانِ تو خوابِ موریانه میبیند حالا هزار سالِ تمام از قرارِ موعود ما میگذرد که گهوارههای آن همه رویا مدفونِ گریههای مناند . مگر همین دقیقهی نزدیک به دوری از امروزِ ما نبود که ما با هم از بارشِ بدمجالِ گریه سخن میگفتیم؟ مگر ندیدیم که پرنده از شدتِ پشیمانیِ...
-
سفر - احمدرضا احمدی
دوشنبه 14 مرداد 1398 11:00
صبح تو بخیر که ساعت حرکت قطار را به من غلط گفتی که من بتوانم یک روز دیگر در کنار تو باشم دوستان من ساعت حرکت قطار را در شب گذشته به من گفته بودند بر شانههای تو خزه و خزان روییده بود تو توانستی با این شانههای مملو از خزه و خزان سوار قطار شوی دستانات را تا صبح نزد من به امانت نهادی نان را گرم کردی به من دادی دیگر در...
-
همیشه هرگزم از نیلی - حسین صفا
دوشنبه 14 مرداد 1398 07:27
همیشه هرگزم از نیلی همیشه قرمزم از سیلی و گاهی از همه قرمزتر و گاهی از همه هرگزتر مرا ببخش اگر هرگز مرا ببخش اگر گاهی من و تو اولمان آه است اگر که آخرمان مرگ است من و تو خواهرمان آه است اگر برادرمان مرگ است عجول باش اگر مرگی عمیق باش اگر آهی حسین صفا
-
درین شب ها - محمد رضا شفیعی کدکنی
یکشنبه 13 مرداد 1398 15:26
درین شب ها،که گل از برگ و برگ از باد و باد از ابر می ترسد.درین شب ها،که هر آیینه با تصویر بیگانه ستو پنهان می کند هر چشمه ای سرّ و سرودش راچنین بیدار و دریا وارتوئی تنها که می خوانی. توئی تنها که می خوانیرثای ِ قتل ِ عام و خون ِ پامال ِ تبار ِ آن شهیدان راتوئی تنها که می فهمیزبان و رمز ِ آواز ِ چگور ِ نا امیدان را.بر...
-
صد بار بگفتمت نگهدار - مولوی
یکشنبه 6 مرداد 1398 10:58
صد بار بگفتمت نگهداردر خشم و ستیزه پا میفشار بر چنگ وفا و مهربانیگر زخمه زنی بزن به هنجار دانی تو یقین و چون ندانیکز زخمه سخت بسکلد یار میبخش و مخسب کاین نه نیکوستما خفته خراب و فتنه بیدار میگویم و میکنم نصیحتمن خشک دماغ و گفت و تکرار میخندد بر نصیحت منآن چشم خمار یار خمار میگوید چشم او به تسخرخوش میگویی بگو...
-
تا میکشم خطوطِ تو را پاک میشوی - نجمه زارع
یکشنبه 6 مرداد 1398 07:24
تا میکشم خطوطِ تو را پاک میشوی داری کمی فراتر از ادراک میشوی هر لحظه از نگاهِ دلم میچکی ولی با دستمالِ کاغذیام پاک میشوی این عابران که میگذرند از خیال من مشکوک نیستند تو شکاک میشوی تو زندهای هنوز برایم گمان نکن در گورِ خاطرات خوشم خاک میشوی باید به شهرِ عشق تو با احتیاط رفت وقتیکه عاشقی چه خطرناک میشوی...
-
کی باشد اختری در اقطار - مولوی
چهارشنبه 26 تیر 1398 10:55
کی باشد اختری در اقطاردر برج چنین مهی گرفتار آواره شده ز کفر و ایماناقرار به پیش او چو انکار کس دید دلی که دل نداردبا جان فنا به تیغ جان دار من دیدم اگر کسی ندیدستزیرا که مرا نمود دیدار علم و عملم قبول او بسای من ز جز این قبول بیزار گر خواب شبم ببست آن شهبخشید وصال و بخت بیدار این وصل به از هزار خوابستاز خواب مکن تو...
-
زخم - میسون السویدان
سهشنبه 25 تیر 1398 20:30
اندوهام اگر همچون ترانهای از دلام میتراوید مردمان را به رقص درمیآورد، آنچه مرا به گریه انداخته . گاه زیبایی را تاکهای مستیبخش، رنگین میکنند، گاه خنجرهای بیکسی غرق در خوناش میسازند و سرخی گل هرگز دیده نمیشد اگر زخم نهاناش سر باز نمیکرد ... # میسون_السویدان If my sorrow, song-like, Leaked out of my...
-
وقتی کنار قلب تو ایستادم - یدالله رویایی
سهشنبه 25 تیر 1398 07:32
وقتی کنار قلب تو ایستادم خطابهایی از او با تو آشنایم کرد کنار قلب تو ظرفیت خطاب گرفتم به کوبههای بیشکل در نگاه که کردم پیمانهای نور صدایم کرد او از هزار روز بیرون آمد خندیدم و از هزار روزن در تو گریختم وقتی میان قلب تو ایستادم او درهزار شکل به در کوبید وحسرتِ ندیدن او وایم کرد . یدالله رویایی
-
دنیای بهتر- پوریا شیرانی
دوشنبه 24 تیر 1398 07:15
آیینه ام همیشه و هرقدر بشکنم جای تو زخم میخورم و جا نمی زنم، حالا که عشق بال دلم را شکسته است چاهی به عمق باورِ پرواز می کنم ! من زخمی از قصورِ زمینم که تیر غیب از هر کمان رها شده خوردهست بر تنم فردای من تصور دنیای بهتری ست امروز اگر به دورِ خودم پیله میتنم باید به دست حادثهای زیر و رو شوم تقدیر را بهپای...
-
چو در دور لبش تقوی حرام است - رضیالدین آرتیمانی
پنجشنبه 20 تیر 1398 11:01
چو در دور لبش تقوی حرام استخدایا، دور میخواران کدام است چه گویم از حدیث زلف و رویشچو مشرق مظهر هر صبح و شام است یکی صیاد در دامم فکندنستکه فارغ هم ز صید و هم ز دام است یک آهنگ است اگر تو راست بینیکه اینجا شعبه و آنجا مقام است ندانم کز چه رو این چرخ با ماهمیشه در مقام انتقام است رضی گفتی کدام است از اسیرانببین رند...
-
چه بود...جز خفه گی ،جز سکوت و بیم نبود - حامد ابرهیم پور
چهارشنبه 19 تیر 1398 10:51
چه بود...جز خفه گی ،جز سکوت و بیم نبودشبیه ِخانه ...ولی خانه ی قدیم نبود میان برف ،پریدیم و سهممان چیزیبه جز نوازش شلیک مستقیم نبود تگرگ میزد و طوفان گرفته بود ،اماکسی به فکر دو گنجشک روی سیم نبود کسی به گربه ی نزدیک ِ تُنگ ،فکر نکردکسی به یاد دو تا ماهی یتیم نبود... تو را به گریه قسم :بازگرد...آن بوسهبرای آنکه...
-
دلواپسِ - پوریا شیرانی
چهارشنبه 5 تیر 1398 07:17
در خنده ی دلواپسِ تو، ترس جهان بود دلنازکی و گریه ی من نیز از آن بود روزی که تو را دیدم از این پنجره ی باز باد خنکی جانب موهات وزان بود * □ □ شیرین سخنی های تو تلخی مرا برد گویی که رطب جای زبانت به دهان بود بوسیدن لبهای تو در لحظه ی افطار تنها هوسم هر شب ماه رمضان بود بیمار نبودم ولی از شوقِ تو، در من عادت به خیالات...
-
کوچه باغهای قدیمی - ابراهیم جعفری
یکشنبه 19 خرداد 1398 16:34
" با تیر و کمان کودکی ام در کوچه باغ های قدیمی در اندوده درختان باران خورده سینه گنجشکی را نشانه گرفته بودم که عاشق تو شدم گنجشک به شانهام نشست و من شکارچی ماهری شدم از آن پس هرگز به شکار پرنده ای نرفتم هر وقت دلتنگم آواز می خوانم پرنده می آید پرنده می نشیند پرنده را می بویم پرنده را می بوسم پرنده را رها...
-
باران ! سرود دیگری سر کن - محمد رضا شفیعی کدکنی
سهشنبه 14 خرداد 1398 11:08
باران ! سرود دیگری سر کنمن نیز می دانم که در این سوگیاران رایارای خاموشی گزیدن نیستاما تو می دانی که در این شبدیوارهای خسته راتاب شنیدن نیستمن نیز می دانم که یاران شقایق رادستی به نفریناز ستاک صبح پرپر کردمن نیز می دانم که شب افسانه ی خود رادر گوش بیداران مکرر کرداما نمی گویمدیگر نخواهد رست در این باغخونبرگ آتشبوته...
-
ترسیده اى؟ - محمد ماغوط
یکشنبه 12 خرداد 1398 16:47
ترسیده اى؟ از که ؟ از جهان؟ من جهانت ... از گرسنگى؟ من گندمت ... از بیابان؟ من بارانت ... از زمان؟ من کودکى ات ... از سرنوشت؟ من هم از سرنوشت میترسم ... محمد ماغوط
-
من با تو به چشم آمدم و هیچ نبودم - فاضل نظری
یکشنبه 12 خرداد 1398 16:27
من با تو به چشم آمدم و هیچ نبودم چون سایه عدم بود سراپای وجودم بر غیرت من عیب مگیر ای همه خوبی وقتی که به اندازهی حُسن تو حسودم تقدیر من از بند تو آزاد شدن نیست دیدی که گشودی در و من پر نگشودم من "نغمهی نی" بودم و چون "مویهی عشاق " با آه درآمیخته شد، بود و نبودم یک عمر برای تو غزل گفتم و افسوس...
-
تا همسفرم عشق است در جاده ی تنهایی - سهیل محمودی
شنبه 11 خرداد 1398 08:22
تا همسفرم عشق است در جاده ی تنهایی از دست نخواهم داد دامان شکیبایی تا من به تو دل دادم افسانه شده یادم چون حافظ و مولانا در رندی و شیدایی از عشق تو سهم من ،همواره همین بوده ست رسوایی و حیرانی ، حیرانی و رسوایی تو آتش و من دودم ،دریا تو و من رودم هرچند محال اما ، چیزی ست تماشاییی چندی ست که پیوندی ست،پیوند خوشایندی ست...
-
رفاقت باتو - نزار قبانی
پنجشنبه 9 خرداد 1398 16:44
رفاقت باتو رفاقت با بادبادکی کاغذیست ! رفاقت با ،باد, دریا وسرگیجه ست با تو، هرگز حس نکرده ام باچیزی ثابت مواجه ام ! از ابری به ابر دیگر غلتیده ام، چون کودکی نقاشی شده بر سقف کلیسا ... نزار قبانی
-
بوسیدمت لب و دهنم بوی گل گرفت - سعید بیابانکی
چهارشنبه 8 خرداد 1398 16:49
بوسیدمت لب و دهنم بوی گل گرفت بوییدمت تمام تنم بوی گل گرفت گل های سرخ چارقدت را تکاندی و گل های خشک پیرهنم بوی گل گرفت با عطر واژه ها به سراغ من آمدی شعرم ترانه ام سخنم بوی گل گرفت ای امتزاج شادی و غم، در کنار تو خندیدنم، گریستنم بوی گل گرفت از راه دور فاتحه ای دود کردی و در زیر خاک ها کفنم بوی گل گرفت تا آمدی به...
-
بگو به عشق به این آشیانه برگردد - جویا معروفی
سهشنبه 7 خرداد 1398 17:57
بگو به عشق به این آشیانه برگردد بگو بهانه تویی، بی بهانه برگردد بهار میوزد انگار بر حوالیِ ما همین خبر برسان تا جوانه برگردد دلی که پر زده در راهِ عشق حیران است دلی که پر زده باید به خانه برگردد بخوان که عشق به جز تو ترانهای نسرود بیا که تاب و تبِ عاشقانه برگردد زمانه دور نوشتهست ما دو را از هم خدا کند ورقِ این...
-
صدای مرا، نقاشی کن - ابراهیم جعفری
دوشنبه 6 خرداد 1398 16:36
باور کن گفتم تورا دوست دارم .. صدای مرا، نقاشی کن .. دلتنگ توام، اندوه مرا،نقاشی کن . به تو می اندیشم, در غم دیگران , پندار مرا, نقاشی کن . گفتی : در خلائی که هوا نیست , نه من ترا می خوانم , نه تو مرا می شنوی . برایم چراغی بیاور , بی نور, چگونه نقاشی کنم.. ؟ ابراهیم جعفری
-
عشقی بتازه باز گریبان گرفته است - رضیالدین آرتیمانی
دوشنبه 6 خرداد 1398 10:01
عشقی بتازه باز گریبان گرفته استآه این چه آتش است که در جان گرفته است ایدل ز اضطراب زمانی فرو نشیندستم بزور دامن جانان گرفته است آن لعل آبدار ز تسخیر کائناتخاصیت نگین سلیمان گرفته است از هر طرف که میشنوم بانگ غرقه استدریای عشق بین که چه طوفان گرفته است دارد سر خرابی عٰالم به گریه بازاین دل که، همچو شام غریبان گرفته است...
-
در شبی شیرین تو راخواهم بوسید - زهرا مصلح
پنجشنبه 2 خرداد 1398 16:53
در شبی شیرین تو راخواهم بوسید و شوق را در چشم های راز آلود تو جا خواهم گذاشت .. یک روز تو را در آغوش خواهم کشید و با بازوانت پناهگاه امنی خواهم ساخت .. ای سرنوشت جاودانه ی من ! آرامش محض زندگی .. چه حس عجیبی ست تو را داشتن .. تو را حس کردن ،از تو ،برای که بگویم که ذوق در کلامم را بفهمد که آتش سر کشیده از عشق را در چشم...
-
-تا زنده باشم چون کبوتر دانه می خواهم - علیرضا بدیع
چهارشنبه 1 خرداد 1398 17:00
تا زنده باشم چون کبوتر دانه می خواهم امروز محتاج توام؛ فردا نمی خواهم آشفته ام...زیبایی ات باشد برای بعد من درد دارم شانه ای مردانه می خواهم از گوشه ی محراب عمری دلبری جستم اکنون خدا را از دل میخانه می خواهم می خندم و آیینه می گرید به حال من دیوانه ام، هم صحبتی دیوانه می خواهم در را به رویم باز کن! اندوه آوردم امشب...
-
تو عاشقانه ترین فصلی از کتاب منی - حسین منزوی
دوشنبه 30 اردیبهشت 1398 17:59
تو عاشقانه ترین فصلی از کتاب منی غنای ساده و معصوم شعر ناب منی رفیق غربت خاموش روز خلوت من حریف خواب و خیال شب شراب منی تو روح نقره یی چشمه های بیداری تو نبض آبی دریاچه های خواب منی سیاه و سرد و پذیرنده ، آسمان توام بلند و روشن و بخشنده ، آفتاب منی مرا بسوی تو جز عشق بی حساب مباد چرا که ماحصل رنج بی حساب منی همیشه از...
-
من خستهام - سید علی صالحی
سهشنبه 24 اردیبهشت 1398 16:44
من خستهام خسته از آینه، از آدمی، از آسمان مگر تحمل یک پرنده کوچک خانهزاد یک پرنده جامانده از فوج بارانخورده بیبازگشت تا کجای آسمان تمام رویاهاست؟ من بریدهام بریده مثل باران تنبل عصر آخرین جمعه خرداد بریده مثل شیر ماسیده بر پستان آهوی مضطرب بریده مثل باد، باد خسته به بنبست نشسته دی ماه بریده مثل تسبیح دوره...
-
میزند باران به انگشتِ بلورین - احمد شاملو
سهشنبه 24 اردیبهشت 1398 16:40
میزند باران به انگشتِ بلورین ضرب با وارون شده قایق میکشد دریا غریوِ خشم میخورد شب بر تن از توفان به تسلیمی که دارد مُشت میگزد بندر با غمی انگشت . تا دلِ شب از امیدانگیزِ یک اختر تهی گردد ابر میگرید باد میگردد … احمد شاملو